رود زرد سادات ( سادات میر سالاری )

این وبلاگ جهت آشنایی کلیه برادران سادات میرسالاری و جهت اطلاع از محل زندگی یکدیگر میباشد

 

 

 

 

 

 


ادامه مطلب
نویسنده: سید حسینعلی علیزاده (میرسالاری) ׀ تاریخ: شنبه 6 / 3 / 1398برچسب:میرسالار , رودزرد , هفتکل , باغملک , رامهرمز , خدیجه , دیشموک , لیکک , خوزستان , ایزه, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

دوست و همشهری گرامی آقای شیرالی از اینکه به این وبلاگ که متعلق به شما و سایر دوستان می باشد بازدید می کنید کمال تشکر را از شما دارم 

مدیر وبلاگ : سید حسینعلی علیزاده (میرسالاری )

نویسنده: سید حسینعلی علیزاده (میرسالاری) ׀ تاریخ: چهار شنبه 5 / 3 / 1398برچسب:میرسالار , رودزرد , هفتکل , باغملک , رامهرمز , خدیجه , دیشموک, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

سلام بر سادات میرسالاری و سایر بستگان مراسم یکمین سالگرد وفات شادروان مرحوم مغفور حاج سید ابراهیم میرسالاری در تاریخ پنج شنبه 1393/1/21 به صرف شام در روستای بردخیمه منعقد می گردد . تشریف فرمایی شما موجب خرسندی ماست .

از طرف خانواده و بستگان آن مرحوم

 

 

 

نویسنده: سید حسینعلی علیزاده (میرسالاری) ׀ تاریخ: جمعه 20 / 1 / 1398برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

نویسنده: سید حسینعلی علیزاده (میرسالاری) ׀ تاریخ: شنبه 10 / 10 / 1392برچسب:رودزرد , ایذه , روستای خدیجه , مامتین , رامهرمز , هفتکل , برد خیمه , باغملک , میرسالار , موسوی راد, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 

مرحوم سید محمد رفیع رفیعی

 

از سمت راست : سید کریم رفیعی ، سید محمد رفیعی ، سید مهدی رفیعی

 

 

 

نویسنده: سید حسینعلی علیزاده (میرسالاری) ׀ تاریخ: شنبه 10 / 10 / 1392برچسب:رودزرد , ایذه , روستای خدیجه , مامتین , رامهرمز , هفتکل , برد خیمه , باغملک , میرسالار , موسوی راد, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

سید حسین اسوه ، امامزاده میرسالار تنگ فارتک (فارق)

 

 

 

نویسنده: سید حسینعلی علیزاده (میرسالاری) ׀ تاریخ: پنج شنبه 14 / 9 / 1392برچسب:رودزرد , ایذه , روستای خدیجه , مامتین , رامهرمز , هفتکل , برد خیمه , باغملک , میرسالار , موسوی راد, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

یکمین سالگرد پرواز ملکوتی سید غلامرضا موسوی راد را به همه سادات میرسالاری بخصوص فرزندان و نوادگان سید امین فرزند سید رضا بزرگ را از طرف خود و سایر بستگان تسلیت عرض می نمایم . بقای عمر با عزت و عاقبت بخیر برای بازماندگان سید بزرگوار از خداون متعال خواهانم . سید حسینعلی علیزاده (میرسالاری )

 

نویسنده: سید حسینعلی علیزاده (میرسالاری) ׀ تاریخ: جمعه 13 / 9 / 1392برچسب:رودزرد , ایذه , کربلایی قاسم علی , خدیجه , مامتین , رامهرمز , هفتکل , برد خیمه , باغملک , میرسالار , موسوی راد, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 

 

 

 

نویسنده: سید حسینعلی علیزاده (میرسالاری) ׀ تاریخ: سه شنبه 26 / 8 / 1392برچسب:رودزرد , ایذه , روستای خدیجه , مامتین , رامهرمز , هفتکل , برد خیمه , باغملک , میرسالار , موسوی راد, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 

 

http://hamaseh.erfan.ir        1389/12/28

کد مطلب : 29687

 

فرزندان امام حسین(ع)

 

به قولى چهار پسر و دو دختر و به قولى شش پسر و سه دختر و به و قول صحيح تر شش پسر و چهار دختر:

1- على اكبر عليه السلام كه در كربلا با آن حضرت شهيد شد از حضرت ليلا عليهاالسلام بنت عروة داشت .

2- على اوسط ملقب به امام زين العابدين عليه السلام كه از شاه زنان بود و به قولى مادرش ام ولد بود.

3- على اصغر عليه السلام كه در شير خوارگى در كربلا تير بر حلقش آمد شهيد شد مادرش رباب است .

4- محمد، احوالش معلوم نيست .

5- جعفر جعفر كه مادرش قضاعيه و در حيات آن حضرت وفات كرد.

6- عبدالله كه آن هم در كربلا شهيد شد.

7- سكينه ، مادرش رباب بنت امرو القيس .

8- فاطمه مادرش ام اسحاق بوده است .

9- زينب مادرش معلوم نيست و يك دختر ديگر معلوم نيست .جنات الخلود، ص 23.

تبیان

نویسنده: سید حسینعلی علیزاده (میرسالاری) ׀ تاریخ: دو شنبه 25 / 8 / 1392برچسب:رودزرد , ایذه , روستای خدیجه , مامتین , رامهرمز , هفتکل , برد خیمه , باغملک , میرسالار , موسوی راد, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 

     1390/11/15           http://hamaseh.erfan.ir

کد مطلب : 45457

 

«عبدالله» كدام يك از فرزندان امام حسين(ع) است؟

عبدالله نام طفل امام حسين(ع) است كه در آخرين لحظات جنگ، در آغوش امام(ع) به شهادت رسيد؛ البته برخي به اشتباه او را علي‌اصغر مي‌نامند.
در بررسي تاريخ كربلا و وقايع روز عاشورا، به صحنه‌ جان ‌سوزي برمي‌خوريم كه بسياري از بزرگان و مورخان آن را نقل كرده‌اند و گفته‌اند كه در آخرين ساعات نبرد، طفلي از امام حسين(ع) كه در آغوش ايشان بود، هدف تير دشمن قرار گرفته، به شهادت ‌رسيد. نام اين طفل را بسياري «عبدالله» 8 و برخي «علي» 9 و يا «علي‌اصغر»10 گفته‌اند. و بعضي ديگر نيز صرفاً به كلمه طفلي از حسين(ع) اكتفا كرده، از او نامي نبرده‎اند.

  11البته در زيارت ناحيه مقدسه چنين آمده است: سلام بر «عبدالله» طفل شيرخوار تيرخورده، در خون خويش غلطيده كه خونش به آسمان جهيد و در آغوش پدرش به تير دشمن ذبح گرديد.

12تمام منابع اتفاق دارند كه تنها يك فرزند شيرخوار امام حسين(ع) با آن كيفيت به شهادت رسيده است و تنها اختلاف در نام اوست. مرحوم مجلسي مي‌گويد:
«نزد من صحيح اين است كه امام حسين سه پسر به نام علي داشته است».

13 «اما اختلاف درباره اسم او احتمالاً به جهت اين بوده كه اين طفل را به دو نام مي‎خواندند، با توجه به اين كه طبق روايتي، امام به خاطر علاقه زيادي كه به پدرش داشت، بارها نام علي را بر فرزندانش گذاشته است.»

14 آيا امام حسين(ع) دختري به نام فاطمه‌ي صغري داشته است كه به هنگام شهادت ايشان در مدينه مانده باشد؟
در كتب معتبر تاريخ و مقاتل، نامي از فاطمه صغري ـ فرزند امام حسين(ع) ـ و ماندن وي در مدينه و عدم حضورش در كربلا، نيامده است.
در فهرست اسامي فرزندان امام حسين(ع) در كتب تاريخ و مقاتل، نام دو دختر15 و يا سه دختر16 به نام‌هاي سكينه، فاطمه و زينب، به ثبت رسيده است و نامي از دختري به نام فاطمه صغري موجود نيست و به اتفاق همه مورخان و مقتل‌نويسان، امام حسين(ع) هنگام حركت از مدينه به سوي مكه، تمام فرزندان خود، فرزندان امام حسن(ع) و اهل‌بيت خود را، به جز محمد بن‌حنفيه، به همراه داشتند.

17بنابراين، از امام حسين(ع) فرزندي به نام فاطمه صغري كه در مدينه مانده باشد و در صحنه كربلا حضور نداشته باشد، در تاريخ ثبت نشده است.
آيا مادر علي‌اكبر زودتر از مادر امام سجاد با امام حسين(ع) ازدواج كرد كه نام علي‌اكبر بر، ايشان نهاده شده است و علي ‌اوسط و علي ‌اصغر كدامند؟ و سن حضرت علي‌اكبر چقدر بوده است؟
بسياري از مورّخان بر اين باورند كه امام حسين(ع) دو پسر به نام «علي» داشته‌ است كه به «علي‌اكبر» و «علي‌اصغر» معروف بودند.

18 برخي نيز از سه فرزند به نام‎هاي «علي‌اكبر»، «علي‌اوسط» و «علي‌اصغر»ياد كرده‎اند.

19 اما اين كه امام سجاد(ع) و علي ‌بن الحسين شهيد جوان ـ كدام يك از اين‎ها مي‎باشند، سه نظريه وجود دارد:
الف ـ امام سجاد(ع) علي‌اصغر و شهيد جوان كربلا علي‌اكبر بوده است؛

20ب ـ عكس نظريه اول، يعني امام سجاد(ع) علي‌اكبر بوده و شهيد كربلا علي اصغر؛

21ج ـ شهيد كربلا علي‌اكبر، امام سجاد(ع) علي‌اوسط و فرزند خردسالي از امام حسين(ع) علي اصغر بوده‎اند.

22 به عنوان شاهدي براي نظريه، اول به اين كلام امام سجاد(ع) تمسك جسته‎اند كه در جواب عبيدالله بن‌ زياد وقتي كه گفت: «آيا خدا علي را نكشت؟» فرمود: «من برادري داشتم كه علي نام داشت و از من بزرگ‎تر بود و مردم او را كشتند.»

23 البته برخي ديگر هنگام نقل اين عبارت، جمله «از من بزرگ‎تر بود» را نياورده‌اند،

24اما اين‎كه چرا نام يكي «علي‌اكبر» و ديگري «علي‌اصغر» نهاده شده، براي تمييز و عدم اشتباه بوده است.
اما درباره تاريخ ازدواج امام حسين(ع) با مادران آن دو، هيچ مطلب مستندي نداريم. نام مادر جوان شهيد كربلا «ليلي دختر ابي‌مرة بن ‌عروه بن‌ مسعود الثقفيه» مي‌باشد

25 و برخي نامش را «آمنه» گفته‌اند.

26 درباره سن ايشان نيز بسياري متعرض آن نشده‌اند و برخي كه آن را بيان كردند، تاريخ‌هاي متفاوتي گفته‌اند: 18 ساله، 25 ساله،

(27) 12 ساله،

(28) 17 ساله،

(29) و تولد در دوران حكمراني عثمان.

30 از اين رو تاريخ دقيقي به دست نمي‎دهد.
در پايان شيخ مفيد كه از علماي برجسته‎ي شيعي و مورد اعتماد مي‎باشد، امام سجاد(ع) را علي اكبر و شهيد كربلا را علي اصغر معرفي كرده است؛

31 همچنين ايشان در نقل فرمايش امام سجاد(ع) در مجلس ابن زياد، فقط به اين فرمايش امام اكتفا كرده كه من برادري به نام علي داشتم، و مردم او را كشتند، و اين مطلب كه او از امام سجاد(ع) بزرگ‎تر بوده را نقل نكرده است.

32آيا امام حسين(ع) دختري به نام سكينه داشته‌ است و اگر چنين بوده، آيا در كربلا ازدواج كرده است يا پيش از آن؟ او در كربلا چقدر سن داشته و شوهر او چه كسي است؟ آيا اين مطلب صحت دارد كه همسر ايشان «مصعب بن ‌زبير» ـ برادر عبدالله بن ‌زبير ـ و قاتل مختار ثقفي بوده است و بر فرض صحت، چگونه توجيه مي‎شود؟
با دقت و تحقيق در كتب تاريخي و مقاتل درمي‌يابيم كه، تاريخ‌ نويسان شيعي و سنّي وجود دختري به نام سكينه را براي امام حسين(ع) ثبت كرده‎اند: شيخ مفيد مي‎نويسد: سكينه از جمله دختران امام حسين(ع) و نام مادرش «رباب» است.

33 مرحوم طبرسي نيز با ذكر اين مطلب، مي‌فرمايد: امام حسين(ع) وي را به عقد عبدالله بن‌الحسن، ـ برادر زاده‌اش ـ درآورد كه در روز عاشورا به شهادت رسيد،

34 و در كتاب «مقتل‎الحسين» آمده است: ايشان با پسر عمويش ـ عبدالله بن‌الحسن ـ ازدواج كرد كه در روز عاشورا، قبل از اين كه بين آن‎ها وصلتي صورت بگيرد، به شهادت رسيد و هيچ بچه‌اي از ازدواج آن‎ها به دنيا نيامد.

35 همچنين مرحوم طبرسي نقل مي‌كند: سكينه بنت الحسين(ع)، در روز عاشورا ده ساله بوده است.

36ذهبي نيز در كتاب «تاريخ الاسلام»، سكينه را دختر امام حسين(ع) مي‌داند و فهرستي از كتبي را كه از سكينه ـ بنت الحسين(ع) ـ نام آورده‌اند، ذكر مي‌كند.

37 كه حدود بيست كتاب است؛
بنابراين، كتب بسياري از سكينه ـ دختر امام حسين(ع) ـ ياد كرده‎اند، كه نام برخي از آن‎ها را، افزون بر آن‎چه در متن آمده، در پي‌نوشت آورده‎ايم

!38امّا درباره‎ي سنّ آن بزرگوار، سخن روشني وجود ندارد و از مجموع اقوال مورّخان استفاده مي‌شود كه ايشان در جريان كربلا ازدواج كرده، يا حداقل در سنّ ازدواج بوده است.
مرحوم شيخ مفيد در اين باره مي‎فرمايد: روايت شده كه حسن‌ بن ‌حسن يكي از دو دختر امام، حسين(ع) ـ عمويش ـ را براي خويش خواستگاري كرد. امام حسين(ع) به او فرمود: فرزندم، هر دخترم را كه بيشتر دوست داري، خود اختيار كن، تا او را به همسري تو درآورم. حسن حيا كرده پاسخي نداد؛ پس امام حسين(ع) فرمود: من دخترم فاطمه را براي تو اختيار كردم؛ زيرا او شباهت بيشتري به مادرم فاطمه(س) ـ دختر رسول خدا(ص)ـ دارد.

39از اين روايت استفاده مي‌شود كه دختر ديگر امام حسين(ع) (سكينه) است كه در آن زمان ـ قبل از جريان كربلا ـ به سن ازدواج رسيده بوده كه امام حسين(ع) حسن ‌بن‌ حسن را براي انتخاب يكي ازآن، دو آزاد گذاشت. ذهبي مورخ بزرگ اهل سنت نيز در كتاب «تاريخ الاسلام» مي‌گويد:
«سكينه بنت الحسين(ع) با چند نفر ازدواج كرد كه اولشان عبدالله بن حسن بوده است و بعد از او مصعب بن زبير، عبدالله بن عثمان حزامي، زيد بن عمرو، عبدالعزيز بن مروان، و ابراهيم بن عبدالرحمن بن عوف ازدواج كرده است»

40اما اين كه آيا حضرت سكينه بعد از عبدالله بن ‌حسن، با كس ديگري ازدواج كرده يا خير، اقوال مختلفي وجود دارد؛ ذهبي در تاريخ اسلام مي‌گويد: «پس مصعب با سكينه ازدواج كرد و پيش از اين كه به هم برسند مصعب كشته شد و بعد از او نيز چند نفر با سكينه ازدواج كردند.» ابي الفرج اصفهاني نيز در كتاب «الاغاني» چنين مي‌گويد:
علي محمد علي دخيل در كتاب «سكينة بنت الحسين» بعد از نقل تمام اقوال از كتب مختلف، چنين نتيجه‌گيري مي‌كند: «اين اسامي و شوهران حضرت سكينه به شكل عجيبي، بلكه به صورت نادر مخلوط شده‌اند، تا جايي كه يك اسم به دو نيم شده و از هر نيمي به تنهائي شوهري بيرون مي‌آيد و براي سكينه دو همسر پيدا مي‌شود.

»41 نيز در جاي ديگري مي‌گويد: «اين اقوال گوناگون درباره‎ي همسران حضرت سكينه، از روايات مختلفي كه در اين زمينه وجود دارد، ناشي شده است كه گاه با يكديگر اختلاف يا تناقض دارند؛ مثلاً در يك صفحه از كتاب «الاغاني» چهار روايت ديده مي‌شود كه همه آن‎ها با يكديگر تناقض دارند؛

»42 باز در چند صفحه بعد، بحث را چنين جمع‌بندي مي‌كند: «اين گونه روايات قابل اعتماد و اطمينان نيست و از جمله اقوال و رواياتي كه در اين باره وجود دارد، آنچه كه نزد شيعه پذيرفتني است، اين است كه حضرت سكينه جز با پسر عمويش عبدالله بن‌الحسن ازدواج نكرد.

»43 علماي اهل سنت نيز در كتب خود، اين اعتقاد شيعه را نقل و با آن موافقت كرده‎اند.
كتب ذيل از جمله‎ي كتب شيعه و سني است كه اين موضوع را روايت كرده‌اند:
1. اسعاف الراغبين، ص 210؛
2. رياض الجنان، ص 51؛
3. اعلام الوري، ص 127؛
4. سفينه البحار، ص 638 ؛

44:
5. مقتل الحسين، اثر مقرم، ص 330؛
6. سكينه بنت الحسين، اثر مقرم، ص 72؛
7. ادب الطف، ج 1، ص 162.
اسارت اهل‌بيت(ع) چه مدت طول كشيد؟
در حادثه‎ي كربلا پس از پايان نبرد، اهل‌بيت امام حسين(ع) را اسير گرفته، شهر به شهر گرداندند و در كوفه و شام به نمايش گذاشتند. اين فاجعه، نقض آشكار قوانين اسلام بود؛ چرا كه اسير گرفتن زن و مرد مسلمان از نظر اسلام مردود؛ است همان گونه كه علي(ع) نيز در جنگ جمل اسير كردن زنان را روا نشمرد و عايشه را به همراهي تعدادي از زنان به شهر خودش باز گرداند؛ اما متجاوزان اموي بازماندگان و فرزندان پيامبر(ص) را به اسارت گرفته، مثل اسيران كافر، از كوفه به شام فرستادند، چهره‎ي زنان اسير را بر اهالي شهرها و روستاهايي كه بر سر راه بود، نشان دادند.

45و با آن‎ها در نهايت سنگدلي و خشونت مانند كنيزان و غلاماني كه از بيگانه گرفته باشند، رفتار كردند.

46حضرت زينب(س) هنگام عبور از كنار جسد شهدا، در اعتراض به اين اسارت فرمود: اي محمد(ص)! اينان دختران تو هستند كه به اسارت مي‌روند

47:روز دوازدهم محرّم، به فرمان عمر بن سعد، سپاه به سوي كوفه به راه افتاد. ابن سعد بازماندگان امام(ع) را كه خاندان پيامبر(ص)بودند، با شيوه‌اي درد آور به صورت اسير به كوفه آورد و مردم كوفه نيز براي ديدن اسيران، از شهر خارج شده، در كنار راه ايستاده بودند.
اسيران اهل‌بيت(ع) به مدت نامعلومي در زندان ابن‌زياد ماندند و پس از كسب اطلاع ابن زياد از يزيد، به سوي شام رهسپار شد و روز اول ماه صفر 61 هـ ق به دمشق رسيدند. و با توجه به نقل صحيحي كه اسيران اهل بيت در روز بيستم ماه صفر سال 61 هجري مطابق با اولين اربعين شهادت امام حسين(ع) به كربلا رسيده باشند بايد بيش از چند روز در دمشق نمانده باشند كه شهيد قاضي طباطبايي در كتاب گرانسنگ «تحقيق در اولين اربعين سيدالشهدا‌(ع)» اين قول را تقويت كرده است، بنابراين مي‎توان گفت مدت اسارت اهل بيت حدود يك ماه بوده است.
«علي بن‎الحسين» در زيارت عاشورا كدام يك از فرزندان امام است؟
منظور از علي بن الحسين(ع) در زيارت عاشورا كه گفته مي‎شود:
السلام علي علي بن الحسين.
علي اكبر است؛ زيرا ما در زيارت عاشورا بر شهداي كربلا سلام مي‎فرستيم و از اولاد امام حسين(ع) تنها علي اكبر در كربلا به شهادت رسيد و اگر گفته شود كه علي اصغر هم در كربلا به شهادت رسيد، در جواب مي‎گوييم: از علي اصغر در مقاتل به عبدالله رضيع ياد شده است، نه علي اصغر

48همچنين وقتي ابن زياد در دارالاماره چشمش به امام سجاد(ع) افتاد، پرسيد چه نام داري؟ پاسخ داد علي بن الحسين. ابن زياد گفت: مگر خدا علي بن الحسين را نكشت امام سجاد فرمود:
كان لي اخ اكبر مني يسمي علياً قتله الناس.
برادر بزرگ‎تري داشتم كه اسم او علي بود و مردم او را كشتند.

49 اين خود قرينه‎اي است بر اين كه منظور از «علي بن الحسين»(ع) در زيارت عاشورا علي اكبر است نه امام سجاد. البته شيخ مفيد امام سجاد(ع) را علي اكبر مي‎داند و علي، ـ جوان شهيد كربلا ـ را علي اصغر

50. در نهايت منظور از علي بن الحسين در زيارت عاشورا علي جوان و شهيد در صحراي كربلا مي‎باشد.

پی نوشت:

8. نسب قريش، مصعب الزبيري، ص 59، دارالمعارف، قاهره، چاپ سوم؛مقاتل الطالبين، ابوالفرج اصفهاني، ص 89، تحقيق صقر، بيروت، دارالمعرفة؛الارشاد، سلسلة المولفات، شيخ مفيد، ج 2، ص 135، دارالمفيد، بيروت، 1414 هـ؛اعلام الوري، طبرسي، ج 1، ص 478، موسسه آ ل البيت، چاپ اول 1417؛مناقب آل ابي‌طالب، ابن‌شهرآشوب، ج 4، ص 77، موسسه انتشارات علامه، چاپ علميه قم؛الاحتجاج، طبرسي، ج 2، ص 25، تحقيق خرسان، منشورات دارالنعمان، 1966 م؛كشف الغمة، الاربلي،ج 2، ص 214، تحقيق رسولي، تبريز، سوق مسجد الجامع؛تذكرة الخواص، سبط بن‌‎جوزي، ص 249، موسسه اهل بيت، بيروت، 1401.
9. بحارالانوار، ج 45، ص 46.
10. كشف الغمة، همان.
11. الملهوف علي قتلي الطفوف، سيد بن طاوس، تحقيق فارس تبريزيان، ص 168، دارالاسوة، 1375 ش؛ تاريخ يعقوبي، يعقوبي، ج 2، ص 245، دارصادر بيروت، چاپ ششم، 1995.
12. اقبال الاعمال، سيد بن‌طاوس، ج 3، ص 74، تحقيق جواد قيومي، الاعلام الاسلامي، چاپ اول، 1416 هـ. .
13. بحارالانوار، ج 45، ص 232.
14. بحارالانوار، ج 45، ص 329.
15. نسب قريشي، مصعب الزبيري، ص 59، دارالمعارف قاهره، چاپ سوم؛انساب الاشراف، بلاذري، ج 3، ص 1288، دارالفكر، بيروت، چاپ اول، 1417 هـ؛سلسة المؤلفات، الارشاد، شيخ مفيد، ج 2، ص 135، دارالمفيد، بيروت، 1414 هـ؛اعلام الوري، طبرسي، ج 1، ص 478، موسسة آل‌البيت، چاپ اول، 1417 هـ؛مناقب‌ آل ابي‌طالب، ابن‌شهرآشوب، ج 4، ص 77، موسسة انتشارات علامه، چاپ علميه قم؛تذكرة الخواص، سبط بن جوزي، ص 249، موسسه اهل‎البيت، بيروت، 1401 هـ؛
16. كشف الغمه في معرفة الائمه، الاربلي، ج 2، ص 38، تحقيق رسولي، تبريز سوق مسجد الجامع.
17.تاريخ الامم و الملوك، طبري، ج 4، ص 256، بيروت، موسسه الاعلمي و الارشاد، ج 2، ص 33؛ مقتل ابي‌مخنف، لوط‌بن‌يحيي، ص 7، تحقيق غفاري، چاپ علميه قم، 1398 هـ؛العوالم، بحراني، 157، چاپ امير قم، تحقيق مدرسه امام مهدي(عج) چاپ اول، مقتل الحسين(ع)، خوارزمي، ص 273، نشر نورالهدي، چاپ اول، 1418 هـ؛مقتل الحسين(ع)، مقرم، ص 157، مكتبة بصيرتي، چاپ پنجم، 1394 هـ.؛
18. الطبقات الكبري، محمد بن‌ سعد، ج 5، ص 211، دارصادر؛نسب قريش، مصعب الزبيري، ص 57، 58، دارالمعارف، قاهره، چاپ سوم؛انساب الاشراف، بلاذري، ج 3، ص 1287، دارالفكر، بيروت، 1417 هـ، چاپ اول؛سلسلة المولفات، الارشاد، شيخ مفيد، ج 2، ص 135، دارالمفيد، بيروت، 1414؛تذكرة الخواص، سبط بن‌ جوزي، ص 249، موسسه اهل‌البيت، بيروت، 1401؛اعلام الوري، طبرسي، ج 1، ص 478، موسسه آل ‌البيت، 1417، چاپ اول؛
19. مناقب آل ابي‌طالب، ابن‌شهرآشوب، ج 4، ص 77، موسسه انتشارات علامه، مطبعة علميه قم؛كشف الغمة في معرفة الائمة، الاربلي، ج 2، ص 38، تحقيق سيد هاشم رسولي، تبريز سوق المسجد الجامع؛
20. الطبقات الكبري، همان و نسب قريش، همان و انساب الاشراف، همان و تذكرة الخواص، همان؛تاريخ الامم و الملوك، طبري، ج 4، ص 340، موسسه الاعلمي بيروت؛ينابيع المودة، القندوزي، انتشارات الشريف الرضي، قم، 1371 ش، چاپ اول؛نصوص من تاريخ ابي‌مخنف، ج 1، ص 483 و 492، تحقيق كامل سلمان جبوري، دارالمحجة البيضاء، بيروت، 1419 هـ.
21. شيخ مفيد، همان، و طبرسي، همان، وابن شهرآشوب، همان.
22. اربلي، همان و ابن شهرآشوب، همان.
23. نسب قريش، ص 58 و الطبقات الكبري، ج 5، ص 212.
24. الملهوف علي قتلي الطفوف، سيدبن‎طاوس، ص212، تحقيق فارس تبريزيان، ‌دارالاسوة.
25. نسب قريش، ص 57 و الارشاد، همان و مناقب ابن شهرآشوب، و طبرسي، همان.مقاتل الطالبين، ابوالفرج اصفهاني، ص 80، تحقيق سيد احمد صقر، بيروت دارالمعرفة.
26. سبط ابن الجوزي، همان.
27. مناقب، ابن شهرآشوب، ج 4، ص 109.
28. همان، ج 4، ص 77.
29. ينابيع المودة، القندوزي، ج 2، ص 415.
30. مقاتل الطالبين، ابوالفرج الاصفهاني، ص 80.
31. الارشاد، شيخ مفيد ،ج 2، ص 135.
32. همان، ص 116.
33. الارشاد، شيخ مفيد، ج 2، ص 37، انتشارات علميه اسلاميه.
34. اعلام الوري، طبرسي، ج 1، ص 418، نشر آل‌البيت، و الارشاد مفيد، ص 25، و كشف الغمة اربلي، ص 157.
35. مقتل الحسين(ع)، عبدالرزاق موسوي، ص 397، منشورات بصيرتي.
36. همان.
37. تاريخ الاسلام، الذهبي، ج 7، ص 371. دارالكتاب العربي، بيروت، لبنان.
38. مقاتل الطالبين، ابوالفرج الاصفهاني، ص 94، 119، 133، 167.ـ انساب الاشراف، البلاذري، ج 3، ص 362.ـ الثقات، ابن حنان، ج 4، ص 351، مؤسسة الكتب الثقافه.ـ التاريخ الصغير، البخاري، ج 1، ص 273، دار المعرفه، لبنان، بيروت. ـ تاريخ خليفة بن خياط، العصفري، ص 274، دار الفكر، بيروت.ـ الطبقات الكبري، محمد بن سعد، ج 8، ص 475، بيروت.ـ تهذيب الكمال، المزني، ج 6، ص 397، مؤسسة الرساله.ـ تاريخ المدينة، ابن عامر، ج 2، ص 52، و ج 29، ص 69 در صفحات مختلف، دمشق دار الفكر.ـ اكمال الكمال، ابن ماكولا، ج 4، ص 316، و ج 7، ص 107، دارالكتاب الاسلامي، القاهره.ـ بحارالانوار، علامه مجلسي، ج 45، ص 169، ص 47، بيروت.ـ منتهي الآمال، شيخ عباس قمي، ج 1، ص 547، مطبوعات حسيني.
39. الارشاد، شيخ المفيد، ج 2، ص 22، ترجمه، رسولي محلاتي، انتشارات علميه اسلاميه.
40. تاريخ الاسلام، الذهبي، ج 7، ص 371، دارالكتاب العربي، لبنان، بيروت.
41. سكينه دختر امام حسين، ص 20. علي‌محمدعلي دخيل، مترجم دكتر فيروز حريرچي، انتشارات اميركبير.
42. همان، ص 20 ـ 22.
43. همان، ص 20 ¬ـ 22.
44. همان، ص 20، تا 22.
45. اللهوف، سيد بن‌طاوس ص 152، ترجمه، محمد جواد مولوي‌نيا، چاپ دوم، قم، انتشارات سرور، 1379.
46. همان، ص 126.
47. همان ، ص 170.
48. الارشاد، شيخ مفيد، ص 253، چاپ سوم، بيروت، موسسة الاعلمي للمطبوعات، 1399 ق.نفس المهموم، شيخ عباس قمي، ص 524 ، قم، مكتبة بصيرتي، 1405 ق.
49. مقتل الحسين(ع) مقرّم، عبدالرزاق، ص 325، چاپ پنجم، بيروت، دارالكتاب الاسلامي، 1399 ق.جذوه‎اي از شرارة عشق حسين(ع)، حاج عباس راسخي نجفي، ص 80، چاپ اول، بي‎تا، 1369 ش.
50. الارشاد، ج 3، ص 135

نویسنده: سید حسینعلی علیزاده (میرسالاری) ׀ تاریخ: دو شنبه 25 / 8 / 1392برچسب:رودزرد , ایذه , روستای خدیجه , مامتین , رامهرمز , هفتکل , برد خیمه , باغملک , میرسالار , موسوی راد, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 

 
 
کد خبر: 253205
تاریخ مخابره : ۱۳۹۲/۸/۲۴ -
۱۷:۵۳
 
 
 
سرهای یاران حسین کجا خفته‌اند/ عكس
 
مقبره‌ای است در دمشق که گویند سر مطهر حضرت ابا الفضل العباس، علی اکبر و حبیب بن مظاهر( علیهما السلام) در آنجا مدفون است.
0 16 0 نظر
[-] اندازه متن [+]

 به گزارش سرویس دینی جام نیوز؛

«باب الصغیر» مقبره‌ای در دمشق که طبق برخی روایات، محل دفن سرهای 17 تن از شهدای کربلا و یاران با وفای حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام است.

باب‌الصغیر به معنای «درب کوچک» ، مقبره‌ای است در دمشق که گویند سر مطهر حضرت «ابا الفضل العباس» و «علی اکبر» علیهما السلام و «حبیب بن مظاهر» از یاران باوفای امام حسین (ع) در آنجا مدفون است.
طبق برخی روایات بعضی هم گفته‌اند که مدفن 17 سر از سرهای شهدای کربلاست. ضریحی بر آن ساخته‌اند و نام تعدادی از شهدای کربلا بر آن نقش بسته است. برخی نیز قبر «عبدالله بن جعفر» همسر حضرت زینب کبری(س) را هم آنجا می‌دانند.


«سید محسن امین» در صفحه 627 از جلد یک کتاب «اعیان الشیعه»، صفحه دفن سرهای آن سه بزرگوار را در آن محل پذیرفتنی می‌داند و می‌گوید: چون سرها را به شام برده، این طرف و آن طرف گرداندند و هدف یزید که اظهار پیروزی و نیز خوار کردن صاحبان آنها بود، چون این کار انجام شد، طبیعی است که همان جا دفن شده باشد و محلش محافظت شود.


در این مقبره همچنین ضریحی به نام «جنة الغرباء» وجود دارد که در آن نیز سر تعدادی از شهدایی که در روز عاشورا با امام حسین (ع) شهید شده‌اند، مدفون شده است.

نویسنده: سید حسینعلی علیزاده (میرسالاری) ׀ تاریخ: دو شنبه 25 / 8 / 1392برچسب:رودزرد , ایذه , روستای خدیجه , مامتین , رامهرمز , هفتکل , برد خیمه , باغملک , میرسالار , موسوی راد, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 

 

 

کد خبر: 253083
تاریخ مخابره : ۱۳۹۲/۸/۲۳ - ۲۲:۲۸
فرجام قاتلان امام حسین(ع) و یارانش + جدول
 
افراد بسیاری در واقعه عاشورا به ایفای نقش در جبهه حق و باطل پرداختند. گروهی عاشقانه از حریم ولایت دفاع کردند و دسته دیگر، سرنوشتی ذلت‌بار را برای خود در دنیا و آخرت رقم زدند.
5 25 27 نظر
[-] اندازه متن [+]


به گزارش سرویس دینی جام نیوز؛

دهم محرم سال 61 هجری، حادثه‌ عظیم قیام عاشورا، شهادت حسین بن علی علیه‌السلام و هفتاد و دو تن از یاران باوفای ایشان رقم خورد. قیامی که حضرت اباعبدالله(ع) برای برپایی و اقامه دین مبین اسلام، همراه خانواده خویش، حج خود را نیمه‌تمام رها کرد و برای ادای رسالت مهمی به سوی کربلا حرکت کرد.

 

افراد بسیاری در واقعه عظیم عاشورا به ایفای نقش در جبهه حق و باطل پرداختند. آنهایی که دل در گروی محبوب حقیقی نهاده بودند، در یاری امام زمان خویش بر یکدیگر سبقت ‌گرفته، عاشقانه از حریم ولایت و حرمت فرزند رسول خدا(ص) دفاع و حمایت کردند.

 

اما گروهی که فریفته مال و مقام دنیوی شده بودند در جبهه مقابل حق، ایستادند و سرنوشتی ذلت‌بار را برای خود در دنیا و آخرت رقم زدند.

 

با استناد به دانشنامه 14 جلدی امام حسین(ع)، فهرستی از اصلی‌ترین دشمنان کاروان حسینی(ع) و چگونگی مرگ آنان تهیه شده است که در جدول زیر ارائه می‌شود:

 

نام نقش وی در کربلا سرانجام و چگونگی مرگ
شمر بن ذی‌الجوشن نقش‌آفرین اصلی جنایات کربلا، صدور دستور یورش همه جانبه به امام حسین(ع) و یارانش دستگیری توسط مختار ثقفی، گردن زدن او و انداختن وی در روغن داغ
محمد بن اشعث بن قیس نقش‌آفرین و فراهم کننده حوادث روز عاشورا، فرمانده نیرویی بود که مسلم را دستگیر کردند روز عاشورا در پی نفرین امام حسین(ع) عقرب سیاهی او را نیش زد و با خواری تمام مُرد
عبید الله بن زیاد در حادثه کربلا، همه جنایت‌ها به دستور مستقیم عبیدالله تحقق یافت و بعد از یزید بیشترین نقش را در فاجعه عاشورا داشت چکیدن قطره خونی از سر مبارک امام حسین(ع) بر ران او و باقی ماندن آن زخم تا آخر عمر، جسدش توسط ابراهیم بن مالک اشتر به آتش کشیده شد 
یزید بن معاویه چوب زدن بر دندان‌های مبارک امام حسین(ع) هنگام رقص و مستی به زمین خورد و مغزش متلاشی شد و صورتش همچون قیر، سیاه شد
سنان بن انس نقش مؤثری در کشتن  اباعبدالله الحسین(ع) داشت زبانش گرفت، عقلش زائل شد و با وضع ناگواری از دنیا رفت
عمر بن سعد مجرم شماره سوم فاجعه کربلا و فرماندهی عملیات کربلا را بر عهده داشت به دستور مختار ثقفی به قتل رسید و سرش از تن جدا شد
حرملة بن کاهل پرتاب تیر بر گلوی علی‌اصغر(ع)  مختار ثقفی دستور داد تا بدنش را تیرباران کنند
حصین بن نُمیر فرمانده تیراندازان لشکر عمر بن سعد و تیراندازی به امام حسین(ع)  ابراهیم بن اشتر جسد او را سوزاند و سرش را برای مختار به کوفه فرستاد، سر او در مکه و مدینه آویزان ماند تا درس عبرتی برای دیگران باشد
مالک بن نُسیر کِندی فرود آوردن ضربه بر فرق مبارک سیدالشهدا(ع) قطع دستانش توسط همسرش و تا آخر عمر فقیر ماند
زرعه دامی از قاتلان امام(ع) هنگام مرگ از گرمای شکم و سردی پشتش صیحه می‌زد و می‌گفت به من آب دهید
محمد بن اشعث هتک حرمت امام حسین(ع) توسط نیش عقرب در هنگام قضای حاجت مُرد 
عبدالله بن حَوزه تیراندازی به سوی لشکر ابا عبدالله(ع) قطع پای راست او توسط مسلم بن عوسجه، اسب با حرکت تند، سر او را به هر سنگ و کلوخی کوبید تا به دوزخ رفت  
شبث بن ربعی با شمشیر به صورت مبارک امام حسین(ع) زد ابراهیم بن مالک اشتر آنقدر ران‌هایش را برید تا مرد. سپس سرش را جدا و جسدش را سوزاند
ابحر بن کعب برداشتن مقنعه حضرت زینب(س) و کشیدن گوشواره از گوش ایشان ابراهیم بن مالک اشتر، دست و پاهایش را قطع کرد، چشم‌هایش را از حدقه درآورد
شرحبیل از پشت بر صورت امام حسین(ع) زد  مختار او را با آتش سوزاند
عمروبن حجاج در روز عاشورا آب را بر روی اباعبدالله الحسین(ع) و یارانش بست، امام(ع) را خارج شده از دین نامید و از جمله حاملان سرهای شهداء به کوفه بود به نفرین امام حسین(ع) گرفتار و از شدت تشنگی در بیابان هلاک شد
احبش بن مرثد(اخنس) با اسب بر بدن مبارک امام حسین(ع) تاخت و عمامه حضرت را به غارت برد پس از واقعه عاشورا وقتی در صحنه جنگ ایستاده بود، تیری از کمان، رها و به قلبش اصابت کرد و مرد
عبدالله بن ابی حُصین آب را بر سیدالشهداء(ع) بست و با بی‌شرمی به امام گفت: ای حسین! به خدا سوگند، جرعه‌ای از آب نخواهی چشید تا از تشنگی بمیری به نفرین امام حسین(ع) مبتلا و به بیماری استسقاء گرفتار شد، هرچه آب می‌نوشید تشنگی‌اش برطرف نمی‌شد تا اینکه هلاک شد
بَجدل بن سُلیم انگشت مبارک امام(ع) را برای در آوردن انگشتر برید مختار او را دستگیر، دست و پاهایش را برید آنقدر در خون غلتید تا هلاک شد
اسحاق بن حَیوه حضرمی داوطلبانه بر پیکر امام حسین(ع) تاخت و پیراهن حضرت را به غارت برد با پوشیدن پیراهن اباعبدالله(ع) به مرض پیسی مبتلا شد و موهایش ریخت، توسط مختار دستگیر شد و دستور داد بر بدنش تاختند تا به هلاکت رسید
 
نویسنده: سید حسینعلی علیزاده (میرسالاری) ׀ تاریخ: دو شنبه 25 / 8 / 1392برچسب:رودزرد , ایذه , روستای خدیجه , مامتین , رامهرمز , هفتکل , برد خیمه , باغملک , میرسالار , موسوی راد, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 

 

کد خبر: 251846
تاریخ مخابره : ۱۳۹۲/۸/۱۹ - ۰۹:۰۵
نامه همسر حضرت زینب(س) به اباعبدالله(ع)
به خدا چیزى که مرا وادار می‌کند از دو فرزندم دست کشیده، مصیبتشان را بر خود آسان سازم این است که...
0 3 1 نظر
[-] اندازه متن [+]


به گزارش سرویس دینی جام نیوز؛

هر یک از روزهای دهه اول محرم به یک عنوان که غالبا نام شهدای کربلا است، مشهور گردیده و ستایشگران اهل بیت (ع) با ذکر مصائب صاحب نام آن روز به عنوان مقدمه، عزای حضرت اباعبدالله الحسین(ع) را اقامه می نمایند. بنا بر سنت روضه خوانی معمول، روزهای سوم تا ششم محرم ذاکران اهل بیت(ع)، با بیان اشعاری به ذکر مصائب یاران و اصحاب امام حسین(ع) می پردازند از جمله فرزندان حضرت زینب(س) که با وی به کربلا رهسپار شده در رکاب مولای خود ابا عبدالله الحسین(ع) به شهادت رسیدند.

 

مطابق گزارش شیخ مفید دو تن از فرزندان حضرت زینب(س) در کربلا همراه امام حسین(ع) بودند: عبد اللَّه بن جعفر (شوهر زینب) دو فرزند خود عون و محمد را نزد امام حسین(ع) فرستاد و نامه‌ای نیز به وسیله آن دو براى آن ‌حضرت فرستاد که در آن چنین نوشته بود: «اما بعد تو را به خدا قسم می‌دهم، زمانی مرا خواندى از این سفر برگرد؛ زیرا من از این راهى که بر آن می‌روى بر تو ترسناکم از اینکه هلاکت تو و پریشانى خاندانت در آن باشد، و اگر امروز تو از میان بروى روشنایى زمین خاموش خواهد شد؛ زیرا تو چراغ فروزان راه یافتگان و آرزو و امید مؤمنان هستى، و به راهى که می‌روى شتاب مکن تا من به دنبال این نامه خدمت شما برسم و السلام».

 

عبد اللَّه(این نامه را فرستاد و از آن سو) به نزد عمرو بن سعید (حاکم مکه) رفته از او درخواست کرد امان نامه براى امام حسین(ع) بفرستد و او را آرزومند سازد که از این راه باز گردد، عمرو بن سعید نامه‌ای براى آن ‌حضرت نوشت و در آن نامه او را امیدوار به نیکى و صله کرد و بر جانش امان داد، و آن نامه را به وسیله برادرش یحیى بن سعید فرستاد، پس یحیى و عبد اللَّه بن جعفر به آن حضرت رسیده و پس از آنکه پسران خود را فرستاده بود (خود نیز آمده) و نامه عمرو بن سعید را به او دادند و در بازگشت آن ‌حضرت تلاش بسیار کردند،

 

سید الشهداء(ع) فرمود: «من رسول خدا(ص) را در خواب دیدم و مرا به آنچه به دنبال آن می‌روم دستور فرمود»، آن دو گفتند: آن خواب چه بوده؟ امام(ع) فرمود: «آن ‌را براى کسى نگفته و نخواهم گفت تا خداى خویش را دیدار کنم»، پس همین که عبد اللَّه بن جعفر از بازگشت آن ‌حضرت ناامید شد به دو فرزند خود عون و محمد دستور داد امام حسین(ع) را همراهی کنند و در رکابش شمشیر زنند، و خود با یحیى بن سعید به مکه بازگشت‏. و در نهایت این دو فرزند زینب و عبدالله بن جعفر در کربلا به درجه رفیع شهادت نائل شدند.

 

عبدالله نه تنها با همراهی حضرت زینب(س) با امام حسین(ع) مخالف نبود که حتی فرزندان خود را نیز به کربلا فرستاد و آنها در رکاب امام(ع) شهید شدند. همچنین عبدالله در خانه‌اش مجلسی عزا برپا کرد و پسر عموهایش و مردم به دیدار و تسلیت او می‌آمدند. عبد الله‏ رو به همنشینان خویش کرد و گفت: «خداى عزّ و جلّ-[را در هر مصیبتى‏] حتى بر شهادت حسین(ع) حمد و سپاس می‌گویم، اگر با دست‌هایم به حسین کمک و یارى نکرده‌ام لااقل دو فرزندم با او مواسات و یارى نموده‌اند.

 

به خدا سوگند، اگر نزدش حاضر بودم دوست می‌داشتم از او جدا نشوم تا در رکابش کشته شوم! به خدا چیزى که مرا وادار می‌کند از دو فرزندم دست کشیده، مصیبتشان را بر خود آسان سازم این است که آن دو در حال پایدارى و یارى برادر و عمو زاده‌ام حسین، از دست رفته‌اند».

 

در روز عاشورا زینب (س) لباس نو بر تن عون و محمد کرد و آنها را از گرد و غبار تمیز نمود و سرمه بر چشمانشان کشید و شمشیر به دستشان داد، و آنها را آماده شهادت ساخت، سپس آن دو را به حضور برادرش حسین (ع) آورد و اجازه خواست که آنها به میدان بروند.

 

امام نخست اجازه نمی داد، حتی فرمود: شاید همسرت عبدالله خشنود نباشد، زینب عرض کرد: چنین نیست، بلکه همسرم به خصوص به من سفارش کرد که اگر کار به جنگ کشید پسرانم جلوتر از پسران برادرت به میدان بروند. زینب (س) بیشتر اصرار کرد، سرانجام امام اجازه داد، زینب آن دو گل را به میدان فرستاده است». آن دو برادر به جنگ پرداختند، سرانجام محمد به شهادت رسید، عون کنار بدن گلگون محمد آمد و گفت: «برادرم شتاب مکن به زودی من نیز به تو می‌پیوندم».

 

محمد نیز جنگید تا به شهادت رسید، امام حسین (ع) پیکر پاک آن دو نوجوان را بغل گرفت در حال که پاهایشان به زمین کشیده می شد آنها را به سوی خیمه آورد.

 

عجیب آنکه بانوان به استقبال جنازه های آنها آمدند، همیشه زینب (س) در پیشاپیش بانوان بود، ولی این بار زینب (س) دیده نمی‌شد، او از خیمه بیرون نیامده بود تا مبادا چشمش به پیکرهای به خون تپیده پسرانش بیفتد و بی تابی کند و از پاداشش کم بشود. و شاید از این رو که مبادا برادرش او را در این حال بنگرد و در برابر خواهر شرمنده یا بی جواب بماند. حضرت زینب (س) در این هنگام بیرون نیامد، ولی برای علی اکبر(ع) در پیشاپیش بانوان به استقبال آمد.

نویسنده: سید حسینعلی علیزاده (میرسالاری) ׀ تاریخ: دو شنبه 25 / 8 / 1392برچسب:رودزرد , ایذه , روستای خدیجه , مامتین , رامهرمز , هفتکل , برد خیمه , باغملک , میرسالار , موسوی راد, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 

استاندارد های کابل کشی

Balatarin Donbaleh داغ کن - کلوب دات کام facebook Share on Twitter

۵۶۸A – برای اتصال Client به سوئیچ استفاده می شود. ترکیب رنگ این استاندارد ها را می توانید بر روی keystone ها ببینید. این استاندارد به نام Straight-Through نیز معروف است.

۵۶۸B – برای ایجاد کابل های Cross Over استفاده می شود . کاربرد این کابل ها در اتصال دو (Network-Interface) به یکدیگر است.

http://elma.ir     منبع

 

 

 

نویسنده: سید حسینعلی علیزاده (میرسالاری) ׀ تاریخ: پنج شنبه 16 / 8 / 1392برچسب:رودزرد , ایذه , روستای خدیجه , مامتین , رامهرمز , هفتکل , برد خیمه , باغملک , میرسالار , موسوی راد, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 

قول مشهور و قریب به یقین این است که امام رضا تنها یک فرزند داشته و آن هم امام جواد (ع) است.

 

یک پژوهشگر تاریخ اسلام با اشاره به تعداد بسیار زیاد فرزندان امام موسی کاظم(ع) گفت: قول تک فرزند داشتن امام رضا(ع) مسجّل و مسلم است و سایر نقل قول‌ها در منابع اهل تسنن ارائه شده است.

قول مشهور و قریب به یقین این است که امام رضا(ع) تنها یک فرزند داشته که همان امام جواد(ع) است اما نقلی مهم وجود دارد که ایشان یک دختر به نام فاطمه هم داشته‌اند بنابراین دیگر نقل‌ قول‌ها درباره فرزندان امام رضا در منابع اهل تسنن موجود است، به مناسبت دهه کرامت و میلاد امام رضا(ع) در گفت‌وگو با محمدحسین رجبی دوانی، کارشناس تاریخ اسلام به برخی از شبهات مطرح شده درباره فرزندان امام موسی‌کاظم، امام رضا(ع) و حضرت معصومه(س) پرداختیم که در ادامه می‌خوانیم:

نسل ائمه (ع) در دوران منصور عباسی در معرض خطر نابودی بود

*یک شبهه‌ای که درباره امام موسی کاظم(ع) مطرح است این است که چگونه ایشان که در میانسالی به شهادت رسیدند از خودشان فرزندان زیادی به یادگار گذاشتند؟ آیا امامزادگان منسوب به ایشان صحت دارند؟

- درست است که امام کاظم(ع) از سال ۱۷۹ تا ۱۸۳ هـ.ق در زندان هارون الرشید بودند، عمر مبارک ایشان هم بیش از ۵۵ سال نبود که در زندان به شهادت رسیدند، اما بیش از هر امام دیگری از خود فرزند به یادگار گذاشتند علت هم این است که در آغاز امامت ایشات و امامت پدر بزرگوارشان، امام صادق(ع) منصور عباسی خلیفه جبار و خونریز زمان به شدت با اولاد پیغمبر در افتاده بود و گروه کثیر نوادگان آن حضرت از اولاد امام حسن (ع) و امام حسین (ع) را به شهادت رسانده یا به زندان انداخته بود و بر آنها بسیار سخت گرفته بود بنابراین نسل پیغمبر(ص) با خطر نابودی مواجه بود به خصوص دوران امامت امام کاظم (ع) بعد از منصور، فرزند او مهدی عباسی روی کار آمد و پس از او فرزندش به نام موسی‌الهادی خلافت کرد.

در زمان موسی‌الهادی علویان قیامی به پا کردند به رهبری فردی به نام حسین‌بن‌ علی معروف به صاحب فخر یا شهید فخر که این قیام شکست خورد و بیش از ۲۰۰ نفر از علویان به شهادت رسیدند، اینطور شد که با توجه به کشتار و کاری که منصور کرده بود و ضربه بزرگی که به خاندان پیغمبر(ص) و نوادگان او شده بود لذا جا داشت که نسل پیغمبر(ص) ازدیاد پیدا کند و امام کاظم(ع) از این رو فرزندان قابل توجهی داشت و ایشان به منظور مقابله با توطئه نابودی نسل پیغمبر(ص) فرزندان زیادی داشتند .

اطرافیان امام رضا (ع) به شوق ایشان به ایران روانه شدند

* فرزندان امام موسی کاظم که برجسته‌ترین آنها امام رضا(ع) و حضرت معصومه(س) هستند بیشتر در چه محدوده‌های تاریخی پراکنده شدند و چطور شد که به سمت ایران آمدند؟

- امام رضا (ع) را مأمون عباسی دعوتی اجباری به مرکز حکومت خود در ایران و شهر مرو یا خراسان کرد، با ورود ایشان گروه زیادی از علویان یا برادران حضرت هم برای اینکه در جوار برجسته‌ترین فرزند پیامبر(ص) و امام خود باشندبه طرف ایران آمدند.

همینطور حضرت معصومه(س) هم به امید دیدار برادر خود از مدینه حرکت کردند منتها در ساوه بیمار شدند و بعد فرمودند که مرا به قم ببرید، منتها چند روز از ورودشان به قم نگذشته بود که از دنیا رفتند و در همان سرزمین هم به خاک سپرده شدند، علت اصلی پس حضور امام رضا(ع) در ایران است حتی می‌دانیم بعد از شهادت امام رضا(ع) سیر حضور علویان در ایران ادامه پیدا می‌کند و این هم به سبب عشق و محبتی است که ایرانیان نسبت به فرزندان پیغمبر داشتند.

گذشته از اینکه در ایران شهرهای شیعه نشینی مثل قم، کاشان، سبزوار، توس و ری شاخص بود اما مناطق دیگر ایران هم که سنی مذهب بودند برخلاف عرب‌های سنی که نسبت به ائمه بی معرفت بودند، به آنها ظلم می‌کردند و برای آنها حرمت قایل نبودند در ایران اولاد پیغمبر حتی مورد محبت ایرانیان اهل تسنن هم بودند فلذا جایی که این بزرگواران می‌توانستند احساس امنیت کنند و از معرض خلفای جور مصون باشند عمدتاً ایران بود و به همین دلیل مهم بود که به سمت ایران روانه ‌شدند.

مسلماً حضرت معصومه(س) و امام رضا(ع) از یک مادر هستند

*به لحاظ نسب مادری کدام یک از امامزادگان با هم یکی هستند؟

- حضرت معصومه (س) مسلم است که با امام رضا (ع) از یک مادر بودند، سکینه خاتوم مادر بزرگوار امام رضا(ع) مادر حضرت معصومه (س) هم بودند اما درباره بقیه اتفاق نظر نداریم و غیر از حضرت معصومه (س) که بعد از امام رضا(ع) مهمترین فرزند امام موسی کاظم(ع) است، فرزندان سرشناس دیگری هم دارند، احمد‌بن‌ موسی(ع)؛ حضرت شاهچراغ که در شیراز دفن هستند و امامزاده حمزه در شهرری، امامزاده صالح در شمیران و از همه مهمتر دو فرزند دیگر از امام کاظم (ع) که دانشمند و فقیه و محدث بودند؛ اسحاق بن موسی و علی‌بن موسی که عالم و دانشمند بودند و ظاهراً در مدینه زندگی می‌کردند از علم و دانش امام بهره برده بودند.

به یقین امام رضا(ع) تنها یک فرزند داشت

*امام رضا (ع) چند فرزند داشتند و نسلشان بیشتر از طریق کدام فرزندانشان منتقل شده است؟

-قول مشهور و قریب به یقین این است که امام رضا تنها یک فرزند داشته و آن هم امام جواد (ع) است اما نقل‌های دیگری داریم، نقلی هست که آن بزرگوار دختری هم داشتند به نام فاطمه و یا چند پسر یا چند دختر داشتند اما آنها مسلم و مسجل نیست و قول تک فرزند بودن ایشان که همان امام جواد(ع) باشد، بیشتر بین علمای ما پذیرفته است، قول دیگر فرزندان ایشان در منابع اهل تسنن است.

علت ازدواج نکردن حضرت معصومه (س) نبود هم کفو ایشان بود

*درباره خود حضرت معصومه مباحثی مطرح است که هارون الرشید مانع ازدواج ایشان شد، و اصلا علت ازدواج نکردن ایشان چیست؟

-به همان دلیلی که اولاد امام کاظم زیاد بودند به همان دلایل باید گفت که حضرت معصومه (س) ایان نتوانست ازدواج کند چون هم کفو ایشان در زمان وجود نداشت.

اسلام بسیار تأکید بر ازدواج کرده و این از سنت‌های پیغمبر است و بنابراین خاندان پیغمبر هم باید بیش از بر هر خاندانی به احکام رسول خدا(ص) عمل کنند اما اینکه این بزرگوار تا سن ۲۷ و ۲۸ سالگی ازدواج نکردند نه اینکه نخواهند به سنت الهی عمل کنند یا اینکه مانعی از بیرون اجازه نداده بلکه به خاطر نبودن فردی که صلاحیت، لیاقت، شایستگی و همسری او را داشته باشد چرا که بسیاری از عموزاده هاشون در انقلاب‌ها و قیام‌های آن دوران به شهادت رسیده بودند و از مردم دیگر هم کسی که لیاقت ایشان را داشته یا هم کفوشان باشد، وجود نداشته است.

*بیشتر نسل سادات موسوی در ایران به کدام یک از امامزادگان باز می‌گردد؟

- این سادات موسوی نسلشان به امام کاظم(ع) می‌رسد که هم سلسله نسب و شجره‌نامه دارند منتها من تحقیق خاصی در این راستا نداشتم که ببینم بیشتر سادات به کدام فرزندان حضرت می‌رسد اما می‌دانم امامزاده حمزه در شهرری و یکی از فرزندان امام نزدیکی مشهد گروه زیادی از سادات نصبشان به آنها می‌رسد اما اینکه در مقام قیاس باشیم، بررسی نکردم.

حضرت معصومه (س) الگوی مناسب بانوان و امام رضا (ع) الگوی بزرگ مردان مسلما‌ن‌اند

*با توجه به اینکه در دهه کرامت و میلاد شخصیت‌های بزرگ دینی هستیم بیشتر نیاز است که در جامعه چه فرهنگ‌سازی صورت بگیرد؟ سیره کدام یک از بزرگان باید بیشتر مورد مطالعه قرار بگیرد؟

-در دهه کرامت که بیشتر به نام امام رضا(ع) و حضرت معصومه(س) مزین شده، حضرت معصومه (س) می‌تواند یک الگوی بزرگ و مناسب برای بانوان ما باشد و امام رضا(ع) برای همگان بویژه مردان ما الگو هستند.

حضرت معصومه (س) به ظاهر جزء معصومین نیست ولی از نظر علم و زهد و معرفت در حد بسیار والا و بزرگی قرار گرفته و توانسته از فرصت‌ها استفاده کند، با وجود این زمانی که پدر بزرگوار ایشان دستگیر و به زندان افتادند شش سال بیشتر نداشت اما در همین شش سال از محضر پدر خود بهره‌های فراوان دید به گونه‌ای که پاسخ سوالات شرعی کسانی که دسترسی به امام کاظم (ع) نداشتند را ایشان می‌دادند، به این اندازه از لحاظ علمی بالا بودند بنابراین ایشان اگر در جایگاه عصمت حضرت زهرا (ص) هم بود جای تعجب نداشت اما از نظر علم، دانش و معرفت از پدر و برادر عالی‌قدر خود بهره‌ها ببرد و همین علم اما معصوم است که در کنار فضایلی دیگر باعث شد تا حوزه‌های علمیه سراسر کشور در جوار مرقد مطهر آن حضرت پا بگیرد، رشد کند و علمای ما این افتخار را داشته باشند که در جوار ایشان تحصیل کنند و در پرتو وجود حضرت معصومه (س) به این درجات علمی نایل بشوند.

حضرت معصومه (س) برای اینکه در جوار ولایت باشد به ایران آمد

حضرت معصومه(س) در بعد علمی و ولایی، امام رضا(ع) را به عنوان مقام ولایت و امام خود می‌داند اما صرفا برای یک دیدار نزد برادر نرفت بلکه این مشقت را برای اینکه در جوار ولایت باشد، به جان خرید پس تا آنجا که می‌توانست برای به ایران آمدن تلاش کرد، منتها نتوانست به امام رضا(ع) برسد. بانوان ما می‌توانند با آنچه از زندگی کوتاه و پربار ایشان باقی مانده از او الگو بگیرند و خود را به زیورهای معنوی بیارایند.

حضرت امام رضا(ع) هم در عرصه‌های گوناگون برای ما رهنمودهایی گذاشتند، در سلوک با مردم، احترام به حقوق و حفظ کرامت مردم در سیره امام رضا (ع) موج می‌زند، مقابله با انحرافات و کژی‌ها در عملکرد امام رضا کاملاً مشهود است، اینکه چگونه او با غلام، بردگان و افراد به لحاظ پایگاه اجتماعی پست نشست و و برخواست می‌کرد اما وزیر اعظم مأمون را تحویل نمی‌گیرد و اجازه نشستن هم به او نمی‌دهند.

اینها همه برای ما درس است می‌توانیم از سایه این بزرگوار نهایت استفاده معنوی را ببریم و افتخار این را داشته باشیم که خود را شیعه امام رضا(ع) بدانیم.


خبرگزاری فارس

گردآوری : گروه اینترنتی نیک صالحی

نویسنده: سید حسینعلی علیزاده (میرسالاری) ׀ تاریخ: پنج شنبه 17 / 8 / 1392برچسب:رودزرد , ایذه , روستای خدیجه , مامتین , رامهرمز , هفتکل , برد خیمه , باغملک , میرسالار , موسوی راد, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 

شناخت سادات


در کشور پهناور ايران از قديم خاندان هاي سادات وجود داشتند . گروهي از ميان آنها به مقامات علمي رسيدند ، به گونه اي که در عصر و زمان خود به شهرت به سزايي نايل آمده و آوازه آنها در اقصي نقاط و حتي جهان پيچيد .

درباره خاندان هاي سادات اگر چه به صورت پراکنده و در لابه لاي کتابها مطالبي آمده است . ولي به صورت مدون در جايي ديده نشد . در اينجا ضمن بيان دو مقدمه ضروري يعني خاندان و سيد ، به سير تاريخي مهاجرت سادات به ايران و شاخه ها ي اصلي سادات موجود در ايران و نیز سادات معروف در دیگر نقاط جهان پرداخته مي شود .

خاندان

خاندان (Extenden Family) در لغت به معناي تبار ، قبيله و دودمان است و در اصطلاح به چند خانواده وابسته به هم گويند که در تمام آنها وابستگي از طريق پدر است.
مترادف خاندان در زبان عربي آل مي باشد . ريشه آل از اهل است. آل در اصطلاح جز به شرفا و اعلام و زعماي قوم و طائفه اطلاق نمي.گردد و مقيد به زمان و مکان هم نيست.
خاندان ها به طور کلي بر حسب منطقه جغرافيايي ، نژاد ، دين و وابستگي طبقاتي، تقسيمات متفاوت دارند. خاندان.هاي ايراني نيز بر حسب مذهب ، نسب ، نژاد و جايگاه اجتماعي به انواع گوناگون تقسيم مي. شوند:شيعي و غير شيعي ، سادات و غير سادات ، فارس و غير فارس ، سلاطين و غير سلاطين ، اصيل و غير اصيل ، علمي و غير علمي از جمله انواع خاندان هاي کشور ايران است.
آثار و تأليفاتی كه در آنها از خاندان هاي سادات ايراني ياد شده است ، را مي توان تحت دو گروه اختصاصي و عمومي قرار داد . در گروه اول کتاب.هاي فراواني نوشته شد. در اين کتاب.ها، تنها به خاندان خاصي اشاره گرديد. خاندان مرعشي در ايران ، علي اکبر مرعشي ؛ شجره طيبه ، محمد باقر رضوي ؛ شجره مبارکه يا برگي از تاريخ خوزستان ، محمد جزايري ؛ شجره نامه و نسب نامه سادات مرعشي يزد و فارس ، نوشته عبد العلي عظيمي، از جمله کتا ب هاي اين گروه است.دربـاره .گروه .دوم نيز آثاري وجود دارد که بيشتر جنبه دائرة المعارفي در آن مد نظر مي.باشـد. کتاب هاي مانند : ماضي النجف و حاضرها.، تأليف شيخ جعفر آل.محبوبه.؛ طبقات اعلام الشيعة ،نوشته آقا بزرگ تهراني ؛ اعيان الشيعة ، نوشته سيد محسن عاملي و ريحانة الادب ، تأليف سيد محمد علي مدرس را مي توان داخل در اين دسته آورد.

سيد

سيد بر وزن فَعيِل به معني فاعل، از اوزان صفت مشبّهه مي‏باشد كه در معاني مختلف به كار رفته است. پيشوا، مهتر قوم، سردار، دانا، فاضل، آقا، حكيم، ولقب نوادگان پيغمبر (ص) ، از جمله معاني استعمال شده براي اين كلمه است.
جمع سيد، اسياد وساده وسيائد، وجمع الجمع آن سادات است. كلمه سيد در قرآن كريم در يك جا به معني شوهر (سوره يوسف / 25) ودر جاي ديگر (آل.عمران / 39) به معني عابد پرهيزكار آورده شد. در عرف جامعه اسلامي، اصطلاح سيد بر نوادگان پيغمبر از نسل امام علی (ع) وفاطمه زهرا (س) اطلاق مي‏شود.البته بعضی دیگر معتقدهستن که نوادگان ابوطالب(ع) نیز جزءسادات محسوب میشوند.
اينكه از چه زماني بر نوادگان پيغمبر كلمه سيد اطلاق شد روشن نيست. همين قدر مي‏دانيم كه در قرن ششم هجري قمري رواج كامل داشت. در اين عصر قبل از نام علمايی كه از اولاد پيامبر بودند، كلمه سيد آورده شد. اما در كتب قرن پنجم مثل الفهرست شيخ طوسي (متوفي 460ق) و رجال نجاشي (متوفي 450ق)، همه جا كلمه شريف استعمال شده است. واگر در جايي از آنها لفظ سيد ديده شود، به تنهايي ذكر نشده بلكه به صورت السيد الشريف مي‏باشد.
در عصر كنوني، ايرانيان لقب سيد را براي عموم بني هاشم به كار مي‏برند. ولي در حجاز براي ممتاز ساختن سادات فرزند امام حسن (ع) آنها را شريف وفرزندان امام حسين (ع) را سيد مي‏خوانند. در مناطق ديگر كلمه سيد مطلقاً دلالت بر هاشمي بودن ندارد.

الف - سير تاريخي مهاجرت سادات به ايران

سادات بر حسب مؤقعيت اجتماعي و زماني عصر خويش اقدام به مهاجرت مي کردند. ايران ، آسياي صغير ، يمن ، شام و شمال افريقا از جمله نواحي است که سادات در طي قرون به آنجا رفته اند.
پس از ورود اسلام به ايران در قرن نخست هجري ، اولين گروه بني هاشم وارد ايران شدند. اين مهاجرت در نيمه قرن دوم هجري اندکي بيشتر ، و سپس در اواخر قرن دوم تا نيمه قرن سوم شتاب زياد گرفت. در اين زمان، گروههاي فراواني از سادات به شهر ها و نواحي مختلف کشور مانند : ارجان (بهبهان )، قم ، شيراز ، اصفهان ، جبل (همدان و ساير نقاط مرکزي ايران) و طبرستان مهاجرت کردند.اگر چه درباره مهاجرت علويان به طبرستان (مازندران و گلستان ) تحقيقات مبسوطي صورت گرفته است، ولي متأسفانه درباره مهاجرت آنان به ساير نواحي کشور تحقيق مستقلي وجود ندارد.


براي مهاجرت سادات به کشور ايران چند عامل مي توان ذکر کرد:

11. ستم بيش از حد حکام ، از شکنجه گرفته تا قتل و غارت در عراق و حجاز. قتل عام سادات به دستور معاويه ، يزيد بن معاويه ، مروان بن حکم و نيز عبيد الله بن زياد حاکم. کوفه ، نمونه هاي از اين علت است.
2. خروج عليه حاکم زمان به عناوين و اغراض مختلف ، مانند: قيام زيد بن علي(ع) عليه دستگاه هشام بن حکم. خروج زيد و پسرش يحيي موجب تحريک و کينه امويان گرديد، چه تا زماني که آنان بر کرسی خلافت بودند پيوسته به هر طريقي به بني هاشم آزار مي رسانيدند ؛ قيام يحيي بن عبد الله (برادر نفس زکيه) در طبرستان و ديلم (منطقه ای بين استان های گيلان، مازندران و قزوين) عليه حکومت هارون الرشيد (متوفي 193 ق) ؛ قيام عيسي بن زيد بن علی سجاد(ع) در زمان حکومت عباسيان ؛ قيام ابن طباطبا در کوفه در زمان هارون الرشيد و غيره


3. ولايت عهدي امام رضا (ع) در خراسان ؛ امام رضا (ع) پس از رسيدن به ولايت عهدي ، نامه اي به سادات مدينه نوشت و آنان را به ايران دعوت کرد. آمدن حضرت معصومه (ع) همراه با برادران و خواهران ديگرش ؛ و نيز آمدن بسياري از سادات از جمله هلال بن علي از نوادگان امام محمد باقر (ع) مدفون در اردهال کاشان در اوايل قرن سوم هجري قمري ، به همين سبب بوده است.

4.پديد آمدن حکومت شيعي علويان در مازندران ، که موجب جلب سادات

به خطه شمال گرديد.

5. امنيت اجتماعي و مناسب بودن شرايط زيست از قبيل آب فراوان ، زمين مرغوب و قابل کشت و زرع و غيره مانند: مهاجرت مير نظام الدين احمد مدني به دشت جاپلق اليگودرز لرستان که بر طبق تصريح وقف نامه موجود، انگيزه عمده او از مهاجرت همين علت بود.
شاخه اصلی سادات
کل سادات از نسل امام علی(ع) به فرزندان ایشان برمیگردند:
امام حسن (ع)
امام حسین(ع)
محمد حنفیه
عمراطرف
ابولفضل العباس(ع)
مفصلاً درمورد انساب سادات فوق در پست های بعدی مینویسم.

ب _ شاخه هاي اصلي سادات در ايران

در کشور پهناور ايران شش گروه عمده از سادات وجود دارند . آنها عبارتنداز

1 _ حسني ، از نسل فرزندان امام حسن مجتبي (ع) ( 3 _ 95 ق ) ؛ خاندان هاي علمی بحرالعلوم ،طباطبایی،حبوبی، بروجردي ، قاضي ، گلستانه و مدرس از اين گروه مي باشند .

2 _ حسيني ، از نسل فرزندان امام علي السجاد (ع) ( 38 _ 95 ق ) ؛ خاندان هاي علمی اشکوري ،امامي اصفهاني ، خاتون آبادي ، خامنه ای ، خسرو شاهي ،دستغيب شيرازي،فاضلی(هیّالی)،طالقا نی،غرابی، ، دشتکي،زنجانی ،سدهي ميردامادي ، شبيری زنجانی ، شهرستاني ، شهيدي ، قائم مقامي ، قزويني ، کاشاني ،مرعشي ،ميرزاي شيرازي ، ميلاني و هدايتي از اين گروه هستند .
3_ محمدي يا محمديان ، که از نسل محمد اکبرمعروف به.حنفيه ( 15 يا 18 _ 84 ق )
بوده و خود شاخه اي از سادات علوي محسوب مي شوند خاندان عقيلي اصفهاني جزو اين دسته است .

ساداتی نیزدر کشور عراق وجود دارند که منسوب هستن به حضرت عباس(ع)

4 _ موسوي ، از نسل فرزندان امام موسي کاظم (ع) ( 128 _ 183 ق )؛ خاندان هاي علمي آيت اللهی شيرازي ، آيت اللهي يزد ، اصفهاني ، بجنوردي ، بهبهاني ، جزايري ،آلبوشوکه،حرمشاهی، خميني ، خوانساري ،زنجاني ،شهرستاني،شيرازي ، صدر ، کشفي ،گلپايگاني، مشعشعي و ميرلوحي از اين دسته اند.

5 _ رضوي يا رضويان، از نسل محمد الاعرج بن احمد بن موسي مبرقع ( 218_ 296ق) فرزند امام محمد تقي ملقب به جواد الائمه (ع) ( 195 _ 220 ق )؛ خاندان هاي علمي قصير ،مدرس رضوي و ناظري جزو اين قسم هستند .

این خانواده ها نیز جزءسادات حساب میشوند

6_ هاشمي ، از نسل عقيل و جعفر از فرزندان ابو طالب (ع) ؛ خاندان جعفري و وزينبي از اين گروه هستند .

ج _ خاندان هاي سادات ايراني

در ايران برطبق يافته هاي ميداني و کتابخانه اي بيش از 150 خاندان سادات وجوددارد.
هريک از خاندان هاي سادات درتخت يکي ازشش گروه مذکور در فوق قرار مي گيرند.



منابع


- دائرة المعارف تشيع 1 / 134.


- لسان العرب 3/ 230


لغت نامه دهخدا /


- جامع الانساب / 5- 34.


- تاريخ الخلفاء / 24 ، 25 ؛


وفيات الاعيان 4/ 137.



- تاريخ طبرستان و رويان و مازندران/ 198.


- ميراث فرهنگي ، ش 7 ، 9 (بهار و تابستان 1372 ش ) ، ص 2 – 41.
http://shajerh-nameh.blogfa.com/post-52.aspx
نویسنده: سید حسینعلی علیزاده (میرسالاری) ׀ تاریخ: پنج شنبه 17 / 8 / 1392برچسب:رودزرد , ایذه , روستای خدیجه , مامتین , رامهرمز , هفتکل , برد خیمه , باغملک , میرسالار , موسوی راد, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 

کتاب "انوار الهي" ( کتاب سادات )

 

انوار الهي" در شان سادات منتشر شد.کتاب "انوار الهي" شامل تحقيقي درباره شان و منزلت تاريخي سادات منتشر شد.

به گزارش کتاب‌نيوز مرکز فرهنگي انتشارات شبر اقدام به چاپ کتاب "انوار الهي" به قلم سيدعلي حسين درخشان نموده است.

اين کتاب در پنج فصل تهيه شده که به ترتيب

درفصل اول شجره طيبه،

در فصل دوم اميرالمومنين (عليه السلام)،

در فصل سوم فاطمه (س) محبوبه الهي،

در فصل چهارم اهل بيت پيامبر (عليهم السلام)

در فصل پنجم سادات شهداي زمين و آسمان را مورد بازيابي قرار داده است. 

معناي واژه "سيد" معناي آل محمد (عليهم السلام)

تداوم سبب و نسب پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) تا روز قيامت،

جايگاه و منزلت سادات در روايات اهل سنت و شيعه،

محبت و نيکي به سادات،

چهل حديث در ثواب محبت به سادات،

هجرت امام زادگان (عليهم السلام) به ايران،

نتايج هجرت سادات در جهان،

شرح زندگي امامزاده سيدصالح (عليه السلام)،

گم شدن شجره‌نامه بعضي از سادات،,

ده‌ها حديث و روايت از شيعه و سني در فضايل سادات،

علم انساب،

معنا و مفهوم نسب،

تاريخچه علم نسب شناسي،

نخستين تدوين کنندگان نسب شناسي،

فايده‌هاي نسب شناسي،

نخستين گردآوردگان انساب سادات از جمله مطالب مهم کتاب هستند.

 

 

 

نویسنده: سید حسینعلی علیزاده (میرسالاری) ׀ تاریخ: پنج شنبه 16 / 8 / 1392برچسب:رودزرد , ایذه , روستای خدیجه , مامتین , رامهرمز , هفتکل , برد خیمه , باغملک , میرسالار , موسوی راد, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 

در فضـیلت احـترام بـه سـادات

در كتاب «جامع الأخبار»می نویسد:رسول خدا(ص) فرمود:
 
من رأی أولادی و لم یقم بین یدیه فقد جفانی،و من جفانی فهو منافق.
 
هر كس یكی از فرزندان مرا ببیند و در برابرش( به احترام او)بپا نخیزد،در واقع به من ستم روا داشته است و كسی كه در حق من ستم نماید منافق است.

 
در حدیث دیگری آمده :
 
من رأی أولادی ولا یقوم قیاماً تامّاً ابتلاه الله تعالی ببلاء لا دواء له.
 
هر كه فرزندان مرا ببیند و به (احترام آنان)كامل بپا نخیزد،خدای متعال او را به بلایی مبتلا می كند كه دوایی نداشته باشد.

 
در كتاب «مقتل خوارزمی»آمده:رسول خدا(ص)می فرمود:
 
یقوم الرجل للرجل إلاّ بنی هاشم فإنّهم لا یقومون لأحد.
 
مردم به احترام همدیگر بپا می خیزند جز بنی هاشم كه آنان به خاطر كسی بپا نمی خیزند.

(ترجمه كتاب القطره ج2 ص163تألیف علّامه مستنبط)

 

روایتی از سادات 1

خانمی از سادات همیشه در هنگام خواب پس از خواندن قران تسبیحات حضرت زهرا س را با دست میگفت که ناگهان متوجه می شود در هر  کدام از بند های انگشتش ستاره ای سبز رنگ می درخشد.

+ نوشته شده در  شنبه بیست و پنجم آذر 1391ساعت 13:41  توسط فیروزه سادات میرکاظمی  |  نظر بدهید

روایتی از سادات 2

در روستایی به نام اسفرجان که بیشتر اهالی ان از سادات هستند معجزات زیادی دیده شده از جمله شبی خانمی که دارای بیماری نا علاج بوده در بیمارستان خواب میبیند پیرزنی به نام زهرا در کنار جاده این روستا اب در استین خود کرده به او داده وشفا یافته .خانواده مریض این روستا را پیدا کرده و دقیقا همان پیر زن را در کنار جاده میبیند و بعد از ان ماجرا را برای پیر زن تعریف کرده واز او اب را طلب میکنند مریض با خوردن ان اب شفا یافت.برای شادی تمامی در گذشتگان وان پیر زن سادات صلوات

http://www.mojezatsadat.blogfa.com/Profile//

فیروزه سادات میرکاظمی

نویسنده: سید حسینعلی علیزاده (میرسالاری) ׀ تاریخ: پنج شنبه 16 / 8 / 1392برچسب:رودزرد , ایذه , روستای خدیجه , مامتین , رامهرمز , هفتکل , برد خیمه , باغملک , میرسالار , موسوی راد, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

بسم الله الر حمن الرحیم

السّلام علیک یا فاطمة الزهرا (س) بنت رسول الله وحجت الله علی الحجّ

 

» سید کیست؟ سیادت از ناحیه مادر؟

احادیث مربوط به فضیلت سادات و فضائل السادات

 *پاسخ :

سيد به معناي آقا و اطاعت شده، رئيس و بزرگ آمده است. سيادت عنواني است اعتباري، نه تكويني و عنواني است براي مردان و زناني كه در طول نسب خويش به حضرت هاشم بن عبد مناف (جدّ دوم رسول خدا) مي‏رسند. هر كس سلسله نسب او به هاشم بن عبد مناف يا فرزندان او برسد، سيد محسوب مي‏شود.(1)

 

اصطلاحاً به فرزندان هاشم، بني هاشم مي‏گويند. برخي از اينان به عموهاي پيامبر مثل ابوطالب ، عباس و حمزه مي‏رسند. بنابراين فرزندان عباس عموي پيامبر كه اصطلاحاً به آنان بني عباس مي‏گويند، سيد محسوب مي‏شوند. فرزندان ابوطالب به نام‏هاي طالب و عقيل و جعفر طيار و علي(ع) و نسل آنان (تا كنون هر چه هستند) سيدند. پيامبر اسلام از جهت پسرانش (طيب و طاهر و قاسم و ابراهيم) چون در كودكي از دنيا رفتند، نسلي ندارد و فقط از طريق حضرت فاطمه زهرا(س) نسلش ادامه پيدا كرد كه فرزندان حضرت زهرا به نام‏هاي حسن و حسين و زينب و ام كلثوم از طريق پدرشان علي(ع) سيد بودند.

تمامي ائمه معصومين و فرزندانشان از طريق علي(ع) به هاشم مي‏رسند و سيد هستند.>

بنابراين سيادت تنها انتساب به پيامبر نيست، بلكه از جهت انتساب به طالب و علي و عقيل و جعفر (فرزندان ابوطالب) و انتساب به عباس و حمزه (عموهاي پيامبر نيز سيادت حاصل شده و حضرت علي(ع) سيد بوده است و فرزندان او نيز سيد هستند<

 

 روايات فراوان در فضيلت ذريه و خاندان پيامبر بيان شده كه حكايت از ارزش و جايگاه بلند انتساب به پيامبر دارد. پيامبر اسلام(ص) فرمود: هر خويشي و سنتي در روز قيامت گسيخته مي شود، جز خويشي با من، خواه نسبي باشد يا سببي".(2) امام رضا(ع) نيز فرمود:ما خاندان نبوت حقي كه بر مردم داريم، به خاطر پيامبر(ص) است. هر كدام كه حق خود را كه به بركت پيامبر بر مردم واجب شده، از مردم بستاند، ولي متقابلاً حق مردم را ادا نكند، حقش ساقط خواهد بود"،(3) بنابراين روايت، همان گونه كه سادات بر مردم حق دارند، مردم نيز بر آن ها حق دارند. در ضمن همان گونه كه سادات از ارج و منزلت برخوردارند، به همان اندازه لازم است مراقبت بيشتري بر كردار خود داشته باشند . اگر كسي بتواند نسبت معنوي به پيامبر پيدا كند و خود را در راه و اهداف عالي پيامبر اسلام قرار دهد و تقوا و پرهيزگاري پيشه كند، مطمناً چنين شخصيتي مقام و جايگاه برتري خواهد داشت.

در فقه براي سادات احكام خاصي آمده است،

 

مثلاً گرفتن زكات از غير سيد بر آنان حرام است.

 

تفصيل اين احكام در كتاب هاي فقهي بيان شده

 سیادت از جانب مادر

«کسی که به فرزندان من احترام بگذارد و آنان را تکریم کند ،در واقع مرا تکریم کرده است . » (پیامبر اکرم مستدرک الوسائل ، 12/367)

 

 اگر کسی مادرش سید فاطمی باشد او نیز در زمره اولاد پیامبر (ص) قرار می گیرد،ولی به فتوای اکثر فقیهان احکام ویژه سیادت و یا برخی از آن، به او بار نمی شود.برخی از علماء کسانی را که مادرشان سید باشد را سید می دانند و حتی مستحق خمس میدانندمانند: مرحوم سید مرتضی‏رضوان الله تعالی علیه که فتوا داده استکه اگر کسی از طرف مادر هم به بنی‏هاشم انتساب داشته باشد خمس به او تعلق می‏گیرد و بعضی از فقهای دیگر نظیر صاحب حدائق هم این فتوا را پذیرفته‏اند.

 

 اما معروف بین امامیه آنست که فقط در صورتی از خمس می‏تواند استفاده کند که انتسابش از طرف پدر باشد و فتوای معمول فقهای ما هم همین است.ولی از نظر محرمیت فرقی بین سیدهای از طریق پدری یا مادر؛با انبیای اعظام وائمه اطهار ومانند آن که ارتباط نسبی از طرف مادر دارند نیست ومساله محرمیت‏یکسان است .

 از آن رو که سادات به پیامبر منتسب هستند،باید مواظب رفتار خود باشند؛

زیرا انجام برخى اعمال از انسان‏هاى معمولى مشکل ایجاد نمى‏کند، ولى انجام آن توسط انسان‏هاى با شخصیت و یا اشخاصی که به رهبران دینى منتسب هستند، مشکل ایجاد مى کند.

 

بزنطى(راوي) مى گوید: در خدمت حضرت رضا(ع) نشسته بودم. سخن از سادات به میان آمد،عرض کردم: آیا منحرف از خاندان شما و غیر شما یکسانند؟

 

 فرمود: « نیکوکار ما اجرش دو چندان و بدکار ما گناهش دو چندان است ».

 

 وظیفه ما آن است که نسبت به سادات احترام بگذاريم.

 

همان طور که نسبت به سایر افراد احترام می گذاریم.

 

 البته می توانیم در قالب شرایط تعریف شده توسط اسلام - آنان را امر به معروف و نهی از منکر نمایم. همین طور سعی کنیم با رفتار و گفتار خود به آن ها بفهمانیم که سزاوار است جایگاه و مقام سیادت را حفظ کنند. صرف سید بودن موجب نمی گردد که سادات از این عنوان سوء استفاده کنند. امام رضا (ع) وقتى که برادرش (زیدالنار) را دید که از خود تعریف مى کند و به سیادت خود مغرور شده و دائماً«ما چنین، ما چنان » مى گويد، فرمود: «این سخنان چیست که مى گویى ؟! اگر سخن تو درست باشد و فرزندان رسول خدا وضع استثنایى داشته باشند و خداوند بدکاران آنان را عذاب نکند و عمل نکرده، به آنان پاداش بدهد، پس تو از پدرت موسى بن جعفر نزد خدا گرامى ترى، زیرا وى خدا را بندگى کرد تا به درجات قرب نائل آمد و تو مى پندارى بى آن که بندگى خدا کنى، مى توانى در درجه موسى بن جعفر قرارگیرى ». سپس آیه «انهّ عملٌ غیر صالح » را قرائت کرد و فرمود: فرزند پیامبر و انتساب به پیغمبر و امام کافى نیست؛ عمل صالح لازم دارد.

 سوال :

 آیا کسانی که مادر آنان سید است از سادات و فرزندان حضرت زهرا سلام الله علیها محسوب می شوند و احکام سیادت را دارند ؟

 حضرت آیت الله خامنه ای :

 منتسبین به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از طرف مادر هم از اولاد آن حضرت محسوب می شوند ولی ملاک ترتب آثار و احکام شرعی سیادت انتساب از طرف پدر است .

 حضرت آیت الله فاضل لنکرانی :

احکام فقهی/خمس/ سید را ندارند اما  از ذریه رسول الله محسوب می شوند .

 حضرت آیت الله صافی گلپایگانی :

 از فرزندان آن حضرت محسوب می شوند

 

 ولی احکام خاص/خمس/ منتسبین از طریق پدر به جناب هاشم را ندارند .

 حضرت آیت الله سیستانی :

سزاوار احترام خاص سادات هستند ولی مستحق خمس نیستند .

 حضرت آیت الله مکارم شیرازی :

 حکم سید را دارند ولی خمس نمی توانند بگیرند

 

 و از لباس مخصوص سادات نمی توانند استفاده کنند

 اما شرافت سیادت دارند..

 حضرت آیت الله بهجت :

ذریه محسوب میشوند ولی احکام سیادت را ندارند .

 حضرت آیت الله تبریزی :

 موضوع خمس مربوط به کسیست که هاشمی یعنی منسوب به جناب هاشم از جانب پدر باشد .درمحرمیتشان شکی نیست

 حضرت آیت الله صادقی تهرانی"

سادات محسوب میشوند وخمس هم به آنها تعلق میگیرد .

 جواب تفصیلی:

كسى در این تردید ندارد كه همۀ فرزندان حضرت فاطمه زهرا (س)،فرزندان پیامبر اسلام (ص) هستند،

ولی باید توجه داشت که بین عنوان فرزند رسول خدا بودن و عنوان سید و هاشمی بودن فرق است،هر كس كه نسبتش به فاطمۀ زهرا سلام الله علیها مى‏رسد،از نسل پیامبر اسلام (ص) است ولی جزو سادات نیست؛ زیرا سید و هاشمی بودن عنوانی است که بر کسی که فقط از طریق پدر به هاشم منتسب باشد، صدق می کند..

 

براى روشنتر شدن این مسأله به چند روایت اشاره می ‏كنیم

 :1. حضرت امام موسى بن جعفر (ع) فرمود:

روزى به مجلس هارون الرشید رفتم.هارون از من سؤال کرد كهشما چطور خودتان را فرزند پیامبر (ص) و از نسل او مى‏دانید؟؟در صورتى كه پیامبر فرزند پسر نداشت و نسل انسان با فرزند پسر مى‏ماند نه دختر؟

 

 در جواب او گفتم: خداوند در قرآن مى‏گوید:

 

 « ما به ابراهیم، اسحاق و یعقوب را بخشیدیم و همه را هدایت كردیم و نوح را از پیش هدایت كرده بودیم و از نژاد او داود، سلیمان، ایوب، یوسف، موسى و هارون را. ما نیكوكاران را چنین پاداش مى‏دهیم و نیز زكریا، یحیى، عیسى و الیاس را كه همگى از صالحان هستند..

 

به هارون گفتم: اى هارون پدر عیسى كیست؟

 

گفت: عیسى پدر ندارد.

 

گفتم: پس چطور از نسل حضرت ابراهیم به حساب آمده است؟

 

 پس بدان خداوند عیسى را از طریق مادر به نسل حضرت ابراهیم ملحق ساخته است. ما هم از طریق مادرمان از نسل و ذریّۀ پیامبر اسلام محسوب مى‏شویم...

. در تفسیر عیاشى آمده است:

 روزى حجاج كسى را دنبال یحیى بن معمّر فرستاد. یحیى نزد حجاج حاضر شد. حجّاج گفت: شنیده‏ام تو گمان مى‏كنى كه حسن و حسین(ع) پسران پیامبر هستند و این را از قرآن مى‏گویى در صورتى كه من قرآن را از اول تا آخر خوانده‏ام ولى این مطلب را در آن ندیده‏ام. یحیى گفت: شما سوره انعام را نمى‏خوانى؟ در سوره انعام آمده است: « ما به ابراهیم، اسحاق و یعقوب را بخشیدیم و همه را هدایت كردیم و نوح را از پیش هدایت كرده بودیم و از نژاد او داود، سلیمان، ایوب، یوسف، موسى و هارون را. ما نیكوكاران را چنین پاداش مى‏دهیم و نیز زكریا، یحیى، عیسى و الیاس را كه همگى از صالحان » مگر عیسى در این آیه از نسل و ذریّۀ ابراهیم(ع) شمرده نشده است؟ حجاج گفت: درست مى‏گویى. این آیه را خوانده‏ام[

.3. ابو جارود مى‏گوید:

 

 امام باقر (ع) فرمود:

 

 اى اباجارود اینها دربارۀ حسن و حسین(ع) به شما چه مى‏گویند؟ گفتم: به ما مى‏گویند: حسن و حسین (ع) فرزندان پیامبر(ص) نیستند. امام فرمود: شما چگونه براى آنان دلیل مى‏آورید؟ گفتم: ما با آیۀ "و من ذریته داود و سلیمان" استدلال مى‏كنیم. امام فرمود: آنان در جواب شما چه مى‏گویند؟ گفتم: آنان مى‏گویند: پسر دختر، فرزند نامیده مى‏شود ولى این فرزند صلبى نیست. امام فرمود: شما به آنان چه مى‏گویید؟ گفتم: ما آیۀ "ندع ابنائنا و ابنائكم" را براى آنان مى‏خوانیم كه پیامبر(ص) به حسن و حسین، پسر اطلاق كرده است. امام فرمود: آنان چه مى‏گویند؟ گفتم: آنان مى‏گویند: در زبان عربى و در میان مردم عرب، به پسران دیگران، «پسرم» اطلاق مى‏كنند. (پسر، پسر توست ولى شخص دیگرى به این پسر تو مى‏گوید: «پسرم فلان چیز را بیاور»)

 

 امام فرمود:

 

اى ابا جارود از كتاب خدا برایت آیه‏اى مى‏گویم.

 

خداوند مى‏گوید:

 

 "حرّمت علیكم امهاتكم و بناتكم"

 

 تو از آنان بپرس آیا پیامبر مى‏تواند دختران حسن و حسین (ع) را بگیرد؟

 

اگر گفتند: مى‏تواند، دروغ مى‏گویند

 

و اگر بگویند نمى‏تواند دختران حسن و حسین (ع) را بگیرد، در این صورت ثابت مى‏شود كه حسن و حسین (ع) فرزندان صلبى پیامبر (ص) هستند..

 

بنابراین زنى كه از نسل پیامبر(ص) است، همۀ فرزندان او از نسل پیامبر(ص) هستند گرچه شوهرش سیّد نباشد، اما احکام و آثار فقهی که برای سیادت بیان شده است مختص به کسانیست که از طرف پدر انتساب داشته باشند.

 

حضرت امام خمینی ره در پاسخ به سؤالی در این زمینه فرموده اند :

 

:"گرچه منتسبین به پیامبر اكرم «صلى الله علیه و آله» از طرف مادر هم از اولاد رسول اكرم «صلى الله علیه و آله» محسوب می ‏شوند، ولى ملاك ترتب آثار و احكام شرعى سیادت، انتساب از طرف پدر است."

 

گفتنی است که امام حسن (ع) و امام حسین (ع) همانگونه که به پیامبر از طریق حضرت فاطمه منتسب هستند همچنین از طریق پدر یعنی حضرت علی (ع) به هاشم منتسب هستند.

 

صدقه دادن به سادات

به نظر اكثر مراجع دادن صدقه مستحبی به سید  اشكال ندارد . در حالیكه اكثر مردم فكر می كنند دادن صدقه مستحبی  به سید حرام است.
 

امام خمینی: سید نمی تواند ازغیرسید زكات بگیرد ولی اگرخمس وسایر وجوهات،كفایت مخارج اورا نكند واز گرفتن زكات ناچار باشد،می توانداز غیر سید زكات بگیرد.ولی احتیاط  واجب آن است كه اگر ممكن باشد، فقط به مقداری كه برای مخارج روزانه اش ناچار است بگیرد.

 

1:آیت الله فاضل:سید می تواند از سید زكات بگیرد ولی ازغیر سید نمی تواند......

 

2: آیات عظام خوئی،گلپایگانی،تبریزی،صافی:بقیه مساله ذكر نشده .

 

3:آیت الله بهجت:فقط به مقداری كه برای مخارج سالانه اش ضروری  باشد گیردو اگر در اثناء سال بی نیاز شد آن را عودت یا با اذن زكات دهنده به مصرف مستحقین زكات برساند وخودش از خمس استفاده كند.

 

آیت الله مكارم:زكات گیرنده از سادات نباشد مگر اینكه زكات دهنده هم از سادات باشد، ولی اگر خمس وسایر وجوهات كفایت مخارج آن را نكند و ناچار به گرفتن زكات باشند،می تواند از غیر سادات زكات بگیرند، اما احتیاط واجب آن است كه فقط به مقدار مخارج روزانه بگیرند.

 

آیت الله زنجانی:سید می تواند از غیر سید زكات مستحبی بگیردولی نمی تواند از غیر سید زكات واجب بگیرد، البته اگر خمس وسایر وجوهات كفایت مخارج آن را نكند و ناچارباشد كه از زكات واجب غیر سید استفاده كند ،مانعی ندارد.

 

 آیا گرفتن صدقه بر كسى كه مادر او سیّده است، حرام است؟

 

پاسخ : كسى كه مادرش سیّده است، ولى پدر او از سادات نیست،گرفتن زكات و صدقه واجب و مستحب بر او حرام نیست.

 

 طبق فتوای مراجع هرکس فقط مادرش سیده است ازفرزندان حضرت زهرا محسوب میشود

 

 وبخاطر انتساب به آن حضرت ازشرافت سیادت بهره مند است ودر شرف نسب آنها شکی نیست

 

فقط بنابر احتیاط سهم سادات به سید ازناحیه مادر نمیرسد..

 

مطابق با نظر آیت الله خامنه ای وفاضل لنکرانی و جوادی آملی و مکارم و بهجت و سیستانی و..اما آنهاییکه از طرف مادر سید هستند میرزا خطاب میشوند..پس در بین مردم عرف است بیشتر کسانیکه از طرف پدر سید هستند سید خوانده میشوند تادر اجرای احکام سادات اختلالی ایجاد نشود .

 

 كسى كه مادرش سیده است، به جهت انتساب به خاندان پیامبر اكرم(ص)داراى احترام است و احكام سادات بر آن صدق نمیكند سادات که لقب فرزندان پیغمبر(ص) است و به معنای پیشوا و مهمتر و سرور آمده است،در اصطلاحعرفی به کسانی که از طرف پدر به حضرت عبدالمطلب بن هاشم، جد رسول خدا(ص) انتساب دارند،گفته میشود.

 

سیادت شامل فرزندان حضرت علی(ع) میشود.

 

 بنابراین فرزندان فاطمه زهرا(س) از دو جهت سیادت دارند:

 

هر چند سیادت از طریق مادر نیز انتقال می یابد،اما عرفاً به آن سید نمی گویند و بعضی احکام خاص سادات را ندارند.برای شناخت سادات در جامعه باید از دانشمندانی که از علم نسب شناسی بهره کافی دارند کمک گرفت و راه هایی را که بیان کرده اند،استفاده کرد.

 

 پاسخ حضرت آیت اللهالعظمی گلپایگانی(ره) را در این مورد بیان میکنیم:

 

"سیّد به معنی آقا است و از القابی است که در عرف فارسی زبانان و شیعه، کسانی که نسبشانبه واسطة فاطمة زهرا سیدّه النساء(س) به رسول خدا(ص) منتهی میشود و بر سائر علوییین نیز که به واسطة حضرت عباس یا جناب محمد حنفیّه نسبشان به امیرالمؤمنین(ع) میرسد،احتراماًگفته می شود، بلکه بر سایر هاشمیین مانند کسانی که نسبشان به جناب جعفر طیّار و عقیل می رسد، نیز سیّد میگویند و این یک نوع احترام از منتسبین به رسول خدا(ص) و از خاندان بنی هاشم است،چنان چه شیعهو اهل سنّت، سادات (خصوصو علویّیین، بالأخص فاطمییّن) را شرفا میگویند و به کسی که از اولاد حضرت امام حسین (ع) باشد، شریف حسینی گفته میشودو فرزند سیّده علویّه نیز اگرچه در عرف، سیّد و شریف،نامیده نمی شود، بواسطةمادرش به ایندودمان شریف و حضرت رسول(س) انتساب دارد و اگر مادرش از اولاد فاطمهزهرا(س) باشد، ازفرزندان پیغمبر(ص) محسوب است. بلی فقط کسانی که به وسیلة پدر هاشمی هستند،استحقاق خمس دارند."

 

 کسی که مادر بزرگش سیّده بوده،

 

 آیا نوه های آن ها جزء خانوادة پیامبر(ص)محسوب می شوند که اعمال خیر و شرّ آن ها دو برابر حساب شود؟

 

 انتساب به پیامبر و اهل بیت، هم از طرف پدر ممکن است و هم از طرف مادر. بنابراین کسی که مادرش یا مادربزرگش سیده است،می توان گفت بله از فرزندان و منتسبان به پیامبر(ص) و اهل بیت است،گرچه اصطلاحاً به او سیّد گفته نمی شود و احکام سیّد را ندارد،یعنی اگر فقیر باشد، نمی توان سهم سادات به او پرداخت کرد.

 

 ابی نصر بزنطی می گوید که به امام رضا(ع) گفتم:

 

 منکر و گناهکار از خویشان شما با دیگران مساوی اند؟

 

حضرت فرمود: "کسی که از ما (اهل بیت) منکر دین و گناهکار باشد،دو گناه برای او نوشته می شود واگر اعمال خیر و حسنه انجام دهد، دو برابر پاداش می گیرد.

 

 اصول کافی، ج 1، ص 387.

 

 از برخی آیات و روایات استفاده می شود کسانی که به نحوی انتساب به پیامبر و اهل بیت(ع) دارند، اگر کار خوبی انجام دهند، ثوابش بیشتر است و اگر گناه کنند،گناهش بیشتر خواهد بود.

 

 چرا افرادی که مادرشان سید است، سید محسوب نمی شوند،در صورتی که تمام فرزندان حضرت فاطمه زهرا (س) سید محسوب می شوند؟

 

 واژه "سید" در اسلام به کسانی اطلاق می شود که نسبشان از ناحیه پدر به هاشم، جد پیامبر اسلام (ص) برسد، اگر چه از اولاد حضرت زهرا (س) نباشند. به بیان دیگر، مراد از سادات کسانی هستند که نسبشان به هاشم بر می گردد، و لازم نیست که حتماً از اولاد حضرت زهرا (س) باشند. بنابراین، فرزندان حضرت زهرا نه از آن جهت که منسوب به ایشانند سید هستند، بلکه از آن جهت که از طرف پدر و هم از ناحیه مادر به حضرت هاشم می رسند، سید محسوب می شوند.

 

 جواب تفصیلی :

 

افرادی که مادرشان سیده است، از جهت سیادت منتسب به حضرت فاطمه (ع) هستند، اما توجه به این نکته ضروری است که اصطلاح "سید" منحصر در فرزندان حضرت زهرا (ع) نیست، بلکه تمام افرادی که از نظر نسب به هاشم و اولاد او می رسند هم، سید محسوب می شوند، و تمام دانشمندان مسلمان در این مسئله اتفاق دارند، و تنها مورد اختلاف در برخی از احکام مترتب بر آن است؛ نظیر پرداخت خمس، که به نظر اکثر فقها جایز نیست.

 

 از این گفتار معلوم شد، افرادی که مادرشان سید است، به یقین از ذریۀ رسول خدا می باشند، چناچه ائمه (ع) نیز به همین دلیل ذریۀ پیامبر به شمار می آمدند. شاهد این مسئله، روایتی است، که امام رضا (ع) در جواب مأمون خلیفۀ عباسی فرمود:

 

 "مأمون به حضرت گفت: با تحقیقاتی که کرده ام به این نتیجه رسیده ام، فرقی بین بنی هاشم و بنی عباس از نظر حسب و نسب وجود ندارد، و از نظر فضیلت هر دو گروه یکسان می باشند، و فضائلی که شیعیان برای بنی هاشم می گویند، ناشی از هوای نفس و تعصبات است.

 

 امام (ع) فرمود: اگر اجازه دهید جواب سؤال را می دهم، و اگر نخواهید جواب نمی دهم، مأمون گفت این سؤال را مطرح کردم تا از شما استفاده کنم، حضرت فرمود: اگر رسول خدا (ص) از میان این نیزارها بیرون آید و دختر شما را برای خود خواستگاری کند، شما چه می کنید؟ مأمون گفت، سبحان الله! آیا کسی را می توان یافت که به چنین وصلتی خشنود نباشد؟! حضرت فرمود: آیا من هم می توانم به چنین وصلتی راضی باشم؟! با لحظه ای درنگ، مأمون پاسخ داد قسم به خدا قرابت شما چسبیده به رسول خدا است".[1]

 

 از این روایت می توان نتیجه گرفت که فرزندان و نوادگان دختری رسول خدا نیز از ذریۀ ایشان می باشند و ازدواج با آنان برای رسول خدا جایز نیست.

 

 اما انتساب نژادی و قبیله ای از جانب پدر، امری رایج و  عرفی است، در کشور ما مثل اغلب کشورهای جهان امروز، نسبت افراد را از ناحیۀ پدر به ثبت می رسانند، گر چه انتساب به مادر هم امری مسلم است، اما نکته ای که توجه به آن ضروری است، بعضی از امور عرفی در میان ملت ها را اسلام نیز به عنوان یک اصل پذیرفته است؛ دلیل این مسئله هم تعبدی است و در روایات به آن اشاره شده است. در موضوع مورد نظر در سؤال، امام کاظم (ع) بعد از بیان مستحقین خمس می فرماید: کسی که مادرش از بنی هاشم و پدرش از قبایل دیگر قریش است، می تواند از صدقات استفاده نماید و بهره ای از خمس برای او نیست؛ زیرا خداوند در قرآن گوید: "ادْعُوهُمْ لِآبائِهِم"یعنی مردم را با پدرانشان می خوانند.

 

  ابو جارود مى‏گويد: امام باقر(ع) فرمود:

 

 اى اباجارود! اينها درباره‏ى حسن و حسين به شما چه مى‏گويند؟

 

 گفتم: به ما می ‏گويند: حسن و حسين فرزندان پيامبر نيستند.

 

 امام فرمود: شما چگونه براى آنان دليل مى‏آوريد؟

 

 گفتم: ما با آيه‏ ى ... و من ذريته داود و سليمان... استدلال مى‏كنيم.

 

 امام فرمود: آنان در جواب شما چه مى‏گويند؟

 

 گفتم: آنان می ‏گويند:

 

پسر دختر، فرزند ناميده مى‏شود ولى اين فرزند صُلبى نيست.

 

 امام فرمود: شما به آنان چه مى‏گوييد؟

 

 گفتم: ما آيه‏ ى ندع ابنائنا و ابنائكم... را براى آنان مى‏خوانيم

 

 كه پيامبر به حسن و حسين، پسر اطلاق كرده است.

 

امام فرمود: آنان چه مى‏گويند؟

 

گفتم: آنان می گويند: در زبان عربى و در ميان مردم عرب،

 

 به پسران ديگران، «پسرم» اطلاق مى‏كنند.

 

(پسر، پسر توست ولى شخص ديگرى به اين پسر تو مى‏گويد:

 

«پسرم فلان چيز را بياور»)

 

 امام فرمود: اى ابا جارود! از كتاب خدا برايت آيه‏اى مى‏گويم.

 

خداوند می ‏گويد: حرّمت عليكم امهاتكم و بناتكم...(سوره نساء، آيه 23).

 

تو از آنان بپرس آيا پيامبر مى‏تواند دختران حسن و حسين را بگيرد؟

 

 اگر گفتند: می ‏تواند، دروغ می ‏گويندو اگر بگويند نمى‏تواند دختران حسن و حسين را بگيرد،در اين صورت ثابت مى‏شود كه حسن و حسين فرزندان صلبى پيامبر هستند.

 

(جواهر الكلام، ج 16، ص 93، كتاب الخمس، چاپ ايران).

 

 روايات ديگرى نيز در اين موضوع آمده است.

 

 براى آگاهى بيشتر ر.ك: جواهر، ج 16، ص 93 تا 101

 

 بنابراين زنى كه از نسل پيامبر است،همه‏ى فرزندان او نسل پيامبر و سيّد هستندگرچه شوهرش سيّد نباشد و در نتيجه انسان از طريق مادر هم سيادت پيدا مى‏كند.


 

http://ghazizadeh114.blogfa.com  حجت الاسلام قاضی زاده..استخاره قم

سید کیست؟ و سیادت از ناحیه مادر و..احادیث مربوط به فضیلت سادات و..

شاید تا به حال شما خیلی ها رو دیده باشید كه دوست دارن  منسوب 

 به امام علی(ع) وحضرت زهرا(س) باشند..حتما شما میدونیدكه اگر بین 

 مادر بزرگها و یا پدربزرگهای مادری كسی هر چند ده نسل قبل و بالاتر سیدو

سیده ای باشه این شخص به حضرت زهرا(س)محرم میشه

 و حكم نوه بی بی رو داره...

                        اینست معنای

                     انا اعطیناک الکوثر..

            ای رسول الله ما به تو خیر کثیر دادیم

 بعضی از بزرگان فرموده‏اند سیادت از طرف مادر هم به فرزند منتقل میگردد

 و فرزند از طرف مادر سید میباشد.

 برای کسب اطلاعات بیشتری میتوانید به کتاب فضائل السادات مراجعه نمایید.

 

ریشه سادات همان عظمت پیامبر(صلى الله علیه وآله)و على(علیه السلام)از نظر صفات و روحیات و اعمال است . آنان به خاطر شخصیت والایشان سید و بزرگ بودند و شعاع این شخصیت تا جد اعلاى پیامبر(ص)یعنى «هاشم» را شامل مى گردد و فرزندان او نیز از این رهگذر کسب افتخار مى کنند و احترام آنان به خاطر انتساب به پیامبر بر مسلمانان واجب است ; چرا که تنها چیزى که اجر زحمات نبى اکرم(ص)به شمار مى رود بنا به آیه «قُل لاَّ أَسْـَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبَى» (شورى ، 23) .

این محبت یکى از عقاید ما شیعیان است

چنان که شیخ صدوق مى فرماید :

دوستى ذریه پیامبر اعظم دوستى و محبت به خاندان عصمت و طهارت مى باشد . مادامى که بر راه پدران پاکشان باشند ، برگردن بندگان خداست تا روز قیامت و همین دوستى مزد رسالت پیامبر اکرم است .1

 

در این زمینه روایات فراوانى است که به برخى اشاره مى کنیم :

رسول الله ص"

علی جان تو فرزندانت را دوست نمیدارد مگر مومن و حلال زاده

 و

با تو و فرزندانت دشمنی نمیکند مگر منافق و حرامزاده..

 

در روایتى حضرت امام محمد باقر مى فرمایند :

 «طاعت ولى امر در هر دوره و عصرى براى یک نفر از ماهاست که او امام عصر و زمان خود مى باشد ; ولى محبت و دوستى نسبت به عموم سادات فرض و لازم شمرده شده است» . 2

همچنین در روایتى از پیامبر اکرم مى خوانیم :

«عیادت فرزندان هاشم «سادات » جزء فرایض و وظایف است

 و زیارت آنان مستحب مى باشد» . 3

 

در روایت دیگر از پیامبر اکرم(ص)آمده است که مى فرمایند :

 «من چند نفر را در روز قیامت شفاعت مى کنم اگر چه گناهان زیادى داشته باشند ؛

1 . کسى که به کمک ذریه ام برخیزد .

2..کسى که به هنگام تنگدستى ذریه ام از بخشش مالش دریغ نکند .

3 .کسى که ذریه ام را با قلب و زبان دوست داشته باشد . و .. . 4

 

علاوه بر احترام به سادات

 یکى دیگر از ویژگى هاى آنان تعلق نصف خمس به آن هاست ;

چنان که قرآن کریم مى فرماید :

 «وَاعْلَمُواْ أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شَىْء فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِى الْقُرْبَى» (انفال ، 41)

 

یکى دیگر از ویژگى هاى آنان حرام بودن صدقه و زکات براى آنان است ;

چنان که حضرت امام صادق مى فرمایند :

«خداوند هنگامى که زکات را بر ما حرام کرد خمس را براى ما قرار داد ;

 بنابراین زکات بر ما حرام است و خمس حلال» . 5

 پی نوشت ها

1 . بحارالانوار ، ج 10 ، ص 393 ، چاپ تهران

2 . اصول کافى ، کلینى ، ج 3 ، ص 23

3 . سفینة البحار ، ج 1 ،ص 567

4 . بحارالانوار ، علامه مجلسى ، ج 46 ، ص 202 ، چاپ تهران

5 . وسایل الشیعه ، شیخ حرّ عاملى ، ج 6 ، ص 186 ، بحث خمس .

در حدیث است که:

خلقت الجنة لمن اطاع اللَّه و لو كان غلاما حبشیا

 و خلقت النار لمن عصى اللَّه و لو كان سیدا قرشیا:

 بهشت آفریده شد برای کسی که از خداوند اطاعت کند

هر چند برده ای از حبشه باشد،

و جهنم برای کسی است که معصیت نماید

 هر چند سیدی از اهل قریش باشد..

بنابراین اصل در سیادت که موجب رستگاری گردد،

سیادتی است که بوسیله اعمال حاصل شود

 لذا در بسیاری از روایات برای کسب سیادت ذاتی اکتساب فضایلی را ذکر فرموده اند:

من جمله در روایتی است که

 امیرالمومنین روى بجانب امام حسین(ع) نموده فرمود

 پسرم سیادت و آقائى چیست؟

 پاسخ داد رسیدگى بقوم و قبیله نمودن و تحمل ناراحتى و جرم كشیدن

.(مواعظ امامان علیهم السلام، ترجمه ج 17، بحارالانوار 96)

 

و نیز فعل المعروف و اغاثة الملهوف و اقراء الضّیوف آلة السّیادة.

(تصنیف غرر الحكم و درر الكلم، ص450)

احسان كردن، و بفریاد ستمدیده بیچاره رسیدن،

 و مهمانى كردن مهمانان سبب بزرگى و مهترى است.

ایا فرزندان هاشم همه سید هستند ؟
آیا سیادت از طریق حضرت زهرا به ایشان رسیده است؟
ایا کسی که مادرش سیده است ،سید محسوب می شود؟
ایا بنی عباس سید بوده اند؟
و ایا بین کسی که مادرش سید است با کسی که پدرش سید است در انتقال سیادت به نسل بعدی تفاوتی دارند؟

 پاسخ :

سيد به معناي آقا و اطاعت شده، رئيس و بزرگ آمده است. سيادت عنواني است اعتباري، نه تكويني و عنواني است براي مردان و زناني كه در طول نسب خويش به حضرت هاشم بن عبد مناف (جدّ دوم رسول خدا) مي‏رسند. هر كس سلسله نسب او به هاشم بن عبد مناف يا فرزندان او برسد، سيد محسوب مي‏شود.(1)
اصطلاحاً به فرزندان هاشم، بني هاشم مي‏گويند. برخي از اينان به عموهاي پيامبر مثل ابوطالب ، عباس و حمزه مي‏رسند. بنابراين فرزندان عباس عموي پيامبر كه اصطلاحاً به آنان بني عباس مي‏گويند، سيد محسوب مي‏شوند. فرزندان ابوطالب به نام‏هاي طالب و عقيل و جعفر طيار و علي(ع) و نسل آنان (تا كنون هر چه هستند) سيدند. پيامبر اسلام از جهت پسرانش (طيب و طاهر و قاسم و ابراهيم) چون در كودكي از دنيا رفتند، نسلي ندارد و فقط از طريق حضرت فاطمه زهرا(س) نسلش ادامه پيدا كرد كه فرزندان حضرت زهرا به نام‏هاي حسن و حسين و زينب و ام كلثوم از طريق پدرشان علي(ع) سيد بودند.
تمامي ائمه معصومين و فرزندانشان از طريق علي(ع) به هاشم مي‏رسند و سيد هستند.>
بنابراين سيادت تنها انتساب به پيامبر نيست، بلكه از جهت انتساب به طالب و علي و عقيل و جعفر (فرزندان ابوطالب) و انتساب به عباس و حمزه (عموهاي پيامبر نيز سيادت حاصل شده و حضرت علي(ع) سيد بوده است و فرزندان او نيز سيد هستند<


روايات فراوان در فضيلت ذريه و خاندان پيامبر بيان شده كه حكايت از ارزش و جايگاه بلند انتساب به پيامبر دارد. پيامبر اسلام(ص) فرمود: هر خويشي و سنتي در روز قيامت گسيخته مي شود، جز خويشي با من، خواه نسبي باشد يا سببي".(2) امام رضا(ع) نيز فرمود:ما خاندان نبوت حقي كه بر مردم داريم، به خاطر پيامبر(ص) است. هر كدام كه حق خود را كه به بركت پيامبر بر مردم واجب شده، از مردم بستاند، ولي متقابلاً حق مردم را ادا نكند، حقش ساقط خواهد بود"،(3) بنابراين روايت، همان گونه كه سادات بر مردم حق دارند، مردم نيز بر آن ها حق دارند. در ضمن همان گونه كه سادات از ارج و منزلت برخوردارند، به همان اندازه لازم است مراقبت بيشتري بر كردار خود داشته باشند . اگر كسي بتواند نسبت معنوي به پيامبر پيدا كند و خود را در راه و اهداف عالي پيامبر اسلام قرار دهد و تقوا و پرهيزگاري پيشه كند، مطمناً چنين شخصيتي مقام و جايگاه برتري خواهد داشت.
در فقه براي سادات احكام خاصي آمده است،

مثلاً گرفتن زكات از غير سيد بر آنان حرام است.

تفصيل اين احكام در كتاب هاي فقهي بيان شده

 

سیادت از جانب مادر 

«کسی که به فرزندان من احترام بگذارد و آنان را تکریم کند ،

 در واقع مرا تکریم کرده است . » (پیامبر اکرم مستدرک الوسائل ، 12/367)

 

اگر کسی مادرش سید فاطمی باشد او نیز در زمره اولاد پیامبر (ص) قرار می گیرد،

 ولی به فتوای اکثر فقیهان احکام ویژه سیادت و یا برخی از آن، به او بار نمی شود.

 برخی از علماء کسانی را که مادرشان سید باشد را سید می دانند و

حتی مستحق خمس میدانند

 مانند: مرحوم سید مرتضی‏رضوان الله تعالی علیه که فتوا داده است

 که اگر کسی از طرف مادر هم به بنی‏هاشم انتساب داشته باشد خمس به او تعلق می‏گیرد

 وبعضی از فقهای دیگر نظیر صاحب حدائق هم این فتوا را پذیرفته‏اند

 اما معروف بین امامیه آنست که فقط در صورتی از خمس می‏تواند استفاده کند که انتسابش از طرف پدر باشد و فتوای معمول فقهای ما هم همین است.ولی از نظر محرمیت فرقی بین سیدهای از طریق پدری یا مادر؛با انبیای اعظام وائمه اطهار ومانند آن که ارتباط نسبی از طرف مادر دارند نیست ومساله محرمیت‏یکسان است .

 

از آن رو که سادات به پیامبر منتسب هستند،

باید مواظب رفتار خود باشند؛

زیرا انجام برخى اعمال از انسان‏هاى معمولى مشکل ایجاد نمى‏کند،

ولى انجام آن توسط انسان‏هاى با شخصیت و یا اشخاصی که به رهبران دینى منتسب هستند،

مشکل ایجاد مى کند.

بزنطى(راوي) مى گوید: در خدمت حضرت رضا(ع) نشسته بودم. سخن از سادات به میان آمد،

 عرض کردم: آیا منحرف از خاندان شما و غیر شما یکسانند؟

 فرمود: «نیکوکار ما اجرش دو چندان و بدکار ما گناهش دو چندان است».

 وظیفه ما آن است که نسبت به سادات احترام بگذاريم.

همان طور که نسبت به سایر افراد احترام می گذاریم.

 البته می توانیم در قالب شرایط تعریف شده توسط اسلام - آنان را امر به معروف و نهی از منکر نمایم. همین طور سعی کنیم با رفتار و گفتار خود به آن ها بفهمانیم که سزاوار است جایگاه و مقام سیادت را حفظ کنند. صرف سید بودن موجب نمی گردد که سادات از این عنوان سوء استفاده کنند. امام رضا (ع) وقتى که برادرش (زیدالنار) را دید که از خود تعریف مى کند و به سیادت خود مغرور شده و دائماً«ما چنین، ما چنان » مى گويد، فرمود: «این سخنان چیست که مى گویى ؟! اگر سخن تو درست باشد و فرزندان رسول خدا وضع استثنایى داشته باشند و خداوند بدکاران آنان را عذاب نکند و عمل نکرده، به آنان پاداش بدهد، پس تو از پدرت موسى بن جعفر نزد خدا گرامى ترى، زیرا وى خدا را بندگى کرد تا به درجات قرب نائل آمد و تو مى پندارى بى آن که بندگى خدا کنى، مى توانى در درجه موسى بن جعفر قرارگیرى ». سپس آیه «انهّ عملٌ غیر صالح » را قرائت کرد و فرمود: فرزند پیامبر و انتساب به پیغمبر و امام کافى نیست؛ عمل صالح لازم دارد.

سوال :

 آیا کسانی که مادر آنان سید است

 از سادات و فرزندان حضرت زهرا سلام الله علیها محسوب می شوند و احکام سیادت را دارند ؟


حضرت آیت الله خامنه ای :

 منتسبین به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از طرف مادر هم از اولاد آن حضرت محسوب می شوند ولی ملاک ترتب آثار و احکام شرعی سیادت انتساب از طرف پدر است .

 
حضرت آیت الله فاضل لنکرانی :

احکام فقهی/خمس/ سید را ندارند اما  از ذریه رسول الله محسوب می شوند .


حضرت آیت الله صافی گلپایگانی :

 از فرزندان آن حضرت محسوب می شوند

 ولی احکام خاص/خمس/ منتسبین از طریق پدر به جناب هاشم را ندارند .


حضرت آیت الله سیستانی :

سزاوار احترام خاص سادات هستند ولی مستحق خمس نیستند .

 
حضرت آیت الله مکارم شیرازی :

 حکم سید را دارند ولی خمس نمی توانند بگیرند

 و از لباس مخصوص سادات نمی توانند استفاده کنند

 اما شرافت سیادت دارند..


حضرت آیت الله بهجت :

ذریه محسوب میشوند ولی احکام سیادت را ندارند .


حضرت آیت الله تبریزی :

 موضوع خمس مربوط به کسیست که هاشمی یعنی منسوب به جناب هاشم از جانب پدر باشد .درمحرمیتشان شکی نیست


حضرت آیت الله صادقی تهرانی"

سادات محسوب میشوند وخمس هم به آنها تعلق میگیرد .

 جواب تفصیلی:

كسى در این تردید ندارد كه همۀ فرزندان حضرت فاطمه زهرا (س)،

 فرزندان پیامبر اسلام (ص) هستند،

 ولی باید توجه داشت که بین عنوان فرزند رسول خدا بودن و عنوان سید و هاشمی بودن فرق است،

 هر كس كه نسبتش به فاطمۀ زهرا سلام الله علیها مى‏رسد،

 از نسل پیامبر اسلام (ص) است ولی جزو سادات نیست؛

زیرا سید و هاشمی بودن عنوانی است که بر کسی که فقط از طریق پدر به هاشم منتسب باشد، صدق می کند..

 براى روشنتر شدن این مسأله به چند روایت اشاره مى‏كنیم

 

:1. حضرت امام موسى بن جعفر (ع) فرمود:

روزى به مجلس هارون الرشید رفتم.

 هارون از من سؤال کرد كه

 شما چطور خودتان را فرزند پیامبر (ص) و از نسل او مى‏دانید؟؟

 در صورتى كه پیامبر فرزند پسر نداشت و نسل انسان با فرزند پسر مى‏ماند نه دختر؟

 در جواب او گفتم: خداوند در قرآن مى‏گوید:

 « ما به ابراهیم، اسحاق و یعقوب را بخشیدیم و همه را هدایت كردیم و نوح را از پیش هدایت كرده بودیم و از نژاد او داود، سلیمان، ایوب، یوسف، موسى و هارون را. ما نیكوكاران را چنین پاداش مى‏دهیم و نیز زكریا، یحیى، عیسى و الیاس را كه همگى از صالحان هستند..

به هارون گفتم: اى هارون پدر عیسى كیست؟

گفت: عیسى پدر ندارد.

گفتم: پس چطور از نسل حضرت ابراهیم به حساب آمده است؟

 پس بدان خداوند عیسى را از طریق مادر به نسل حضرت ابراهیم ملحق ساخته است. ما هم از طریق مادرمان از نسل و ذریّۀ پیامبر اسلام محسوب مى‏شویم...

. در تفسیر عیاشى آمده است:

 روزى حجاج كسى را دنبال یحیى بن معمّر فرستاد. یحیى نزد حجاج حاضر شد. حجّاج گفت: شنیده‏ام تو گمان مى‏كنى كه حسن و حسین(ع) پسران پیامبر هستند و این را از قرآن مى‏گویى در صورتى كه من قرآن را از اول تا آخر خوانده‏ام ولى این مطلب را در آن ندیده‏ام. یحیى گفت: شما سوره انعام را نمى‏خوانى؟ در سوره انعام آمده است: « ما به ابراهیم، اسحاق و یعقوب را بخشیدیم و همه را هدایت كردیم و نوح را از پیش هدایت كرده بودیم و از نژاد او داود، سلیمان، ایوب، یوسف، موسى و هارون را. ما نیكوكاران را چنین پاداش مى‏دهیم و نیز زكریا، یحیى، عیسى و الیاس را كه همگى از صالحان » مگر عیسى در این آیه از نسل و ذریّۀ ابراهیم(ع) شمرده نشده است؟ حجاج گفت: درست مى‏گویى. این آیه را خوانده‏ام[

.3. ابو جارود مى‏گوید:

 امام باقر (ع) فرمود: اى اباجارود اینها دربارۀ حسن و حسین(ع) به شما چه مى‏گویند؟ گفتم: به ما مى‏گویند: حسن و حسین (ع) فرزندان پیامبر(ص) نیستند. امام فرمود: شما چگونه براى آنان دلیل مى‏آورید؟ گفتم: ما با آیۀ "و من ذریته داود و سلیمان" استدلال مى‏كنیم. امام فرمود: آنان در جواب شما چه مى‏گویند؟ گفتم: آنان مى‏گویند: پسر دختر، فرزند نامیده مى‏شود ولى این فرزند صلبى نیست. امام فرمود: شما به آنان چه مى‏گویید؟ گفتم: ما آیۀ "ندع ابنائنا و ابنائكم" را براى آنان مى‏خوانیم كه پیامبر(ص) به حسن و حسین، پسر اطلاق كرده است. امام فرمود: آنان چه مى‏گویند؟ گفتم: آنان مى‏گویند: در زبان عربى و در میان مردم عرب، به پسران دیگران، «پسرم» اطلاق مى‏كنند. (پسر، پسر توست ولى شخص دیگرى به این پسر تو مى‏گوید: «پسرم فلان چیز را بیاور»)

 امام فرمود: اى ابا جارود از كتاب خدا برایت آیه‏اى مى‏گویم.

خداوند مى‏گوید:

 "حرّمت علیكم امهاتكم و بناتكم"

 تو از آنان بپرس آیا پیامبر مى‏تواند دختران حسن و حسین (ع) را بگیرد؟

اگر گفتند: مى‏تواند، دروغ مى‏گویند

و اگر بگویند نمى‏تواند دختران حسن و حسین (ع) را بگیرد،

در این صورت ثابت مى‏شود كه حسن و حسین (ع) فرزندان صلبى پیامبر (ص) هستند..

بنابراین زنى كه از نسل پیامبر(ص) است، همۀ فرزندان او از نسل پیامبر(ص) هستند گرچه شوهرش سیّد نباشد، اما احکام و آثار فقهی که برای سیادت بیان شده است مختص به کسانیست که از طرف پدر انتساب داشته باشند.

حضرت امام خمینی ره در پاسخ به سؤالی در این زمینه فرموده اند

:"گرچه منتسبین به پیامبر اكرم «صلى الله علیه و آله» از طرف مادر هم از اولاد رسول اكرم «صلى الله علیه و آله» محسوب مى‏شوند، ولى ملاك ترتب آثار و احكام شرعى سیادت، انتساب از طرف پدر است."

گفتنی است که امام حسن (ع) و امام حسین (ع) همانگونه که به پیامبر از طریق حضرت فاطمه منتسب هستند همچنین از طریق پدر یعنی حضرت علی (ع) به هاشم منتسب هستند.

صدقه دادن به سادات

به نظر اكثر مراجع دادن صدقه مستحبی به سید  اشكال ندارد 

 در حالیكه اكثر مردم فكر می كنند دادن صدقه مستحبی  به سید حرام است.

امام خمینی: سید نمی تواند ازغیرسید زكات بگیرد 

ولی اگرخمس وسایر وجوهات،كفایت مخارج اورا نكند واز گرفتن زكات ناچار باشد،

می توانداز غیر سید زكات بگیرد

.ولی احتیاط  واجب آن است كه اگر ممكن باشد،

فقط به مقداری كه برای مخارج روزانه اش ناچار است بگیرد.

1:ایت الله فاضل:سید می تواند از سید زكات بگیرد ولی ازغیر سید نمی تواند......

2: ایات عظام خوئی،گلپایگانی،تبریزی،صافی:بقیه مساله ذكر نشده .

3:ایت الله بهجت:فقط به مقداری كه برای مخارج سالانه اش ضروری  باشد گیرد

 واگر در اثناء سال بی نیاز شد آن را عودت یا با اذن زكات دهنده به مصرف مستحقین زكات برساند وخودش از خمس استفاده كند.

ایت الله مكارم:زكات گیرنده از سادات نباشد مگر اینكه زكات دهنده هم از سادات باشد،

ولی اگر خمس وسایر وجوهات كفایت مخارج آن را نكند  

 وناچار به گرفتن زكات باشند،می تواند از غیر سادات زكات بگیرند،

اما احتیاط واجب آن است كه فقط به مقدار مخارج روزانه بگیرند.

ایت الله زنجانی:سید می تواند از غیر سید زكات مستحبی بگیرد

 ولی نمی تواند از غیر سید زكات واجب بگیرد،

البته اگر خمس وسایر وجوهات كفایت مخارج آن را نكند

وناچارباشد كه از زكات واجب غیر سید استفاده كند ،مانعی ندارد.


ادامه مطلب
نویسنده: سید حسینعلی علیزاده (میرسالاری) ׀ تاریخ: جمعه 15 / 8 / 1392برچسب:رودزرد , ایذه , روستای خدیجه , مامتین , رامهرمز , هفتکل , برد خیمه , باغملک , میرسالار , موسوی راد, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

نویسنده: موسوی - ۱۳٩٢/۱/۱٢

بنام خدا

"سیّد به معنی آقا است و از القابی است که در عرف فارسی زبانان و شیعه، کسانی که نسبشان به واسطة فاطمة زهرا سیدّه النساء(س) به رسول خدا(ص) منتهی می‌شود و بر سایر علویین نیز که به واسطة حضرت عباس یا جناب محمد حنفیّه نسبشان به امیرالمؤمنین(ع) می‌رسد،‌ احتراماً گفته می شود، بلکه بر سایر هاشمیین مانند کسانی که نسبشان به جناب جعفر طیّار و عقیل می رسد، نیز سیّد می‌گویند و این یک نوع احترام از منتسبین به رسول خدا(ص) و از خاندان بنی هاشم است،‌در اصطلاح عرفی به کسانی که از طرف پدر به حضرت عبدالمطلب بن هاشم، جد رسول خدا(ص) انتساب دارند، گفته می‌شود.
سیادت شامل فرزندان حضرت علی(ع) می‌شود. بنابراین فرزندن فاطمه زهرا(س) از دو جهت سیادت دارند:اسلام دینی است که به همه انسان ها حتی غیر مسلمانان احترام می گذارد، اما برای مسلمانان و مؤمنان احترام بیشتری قائل است و در میان مؤمنان، احترام به منسوبین به پیامبر اکرم (ص) و فرزندان حضرت زهرا (س) را سفارش و تأکید کرده است.

آیه شریفه مودّت «... بگو: من هیچ پاداشى از شما بر رسالتم درخواست نمى‏کنم جز دوست ‏داشتن نزدیکانم [اهل بیتم‏]...».را می توان یکی از دلائل این احترام دانست.

ریشه اصلی احترام به سادات، آیه شریفه مودّت است که  در مرتبه اول و به طور مستقیم، اهل بیت و عترت پیامبر اکرم (ص) را شامل شده و سادات را  که فرزندان با واسطه حضرت زهرا (س) بوده و نسب آنان به یکی از ائمه اطهار (ع) می رسد، نیز شامل می شود.


 در این آیه خدای تعالی به پیامبر (ص) امر می کند که به  مردم بگوید که با خویشاوندان وی دوستی و مودت نمایند، که این دوستی و محبت، خود، مصداقی از احترام است.

همچنین در روایات، سفارشات فراوانی به احترام و اکرام به سادات شده است، که در این جا، به برخی اشاره می شود:

1. پیامبر اکرم (ص) فرمود:«چهار دسته را روز قیامت شفاعت کنم، هر چند با گناه اهل دنیا به صحرای محشر حاضر شوند: آن که اولاد مرا یاری کند. آن که از اموالش به اولاد تنگدستم کمک کند. کسی که با زبان و قلب، آنان را دوست بدارد و آن که تلاش کند در انجام حوائج و نیازهای افرادی از ذریه ام که تبعید شده و یا رانده شده اند».

2. پیامبر اکرم (ص):« اکرام کنید خوبان ذریه مرا از براى خدا و بدان ایشان را براى من».

3. امام صادق (ع) فرمود:«هر گاه روز قیامت شود منادى فریاد می زند که، اى گروه مردمان! خاموش باشید که همانا محمّد (ص) سخن می گوید. مردم خاموش می شوند؛ پیامبر حرکت مى‏ کند و می فرماید: اى گروه مردمان! هر کس براى او در پیش من دستى و منّتى و نیکى هست باید حرکت کند تا جبران کنم. می گویند چه دست و چه منّت و چه نیکى است براى ما بلکه تمام این ها براى خدا و رسولش بر تمام مردمان است. می فرماید: هر کس یکى از فرزندان مرا پناه داده، نیکى به او کرده، او را از برهنگى پوشیده، او را گرسنه بوده، سیر کرده باید حرکت کند تا جبران کنم. پس بلند می شوند مردمى که این کردار را انجام داده‏اند. پس ندا از پیشگاه خداى جلّ و علا می رسد که، اى محمّد! حبیب من! پاداش آنان را به تو واگذار کردم در هر کجاى بهشت که می خواهى آنان را جاى ده. پس آنان را در وسیله جا می دهد مکانى که محمّد و آل محمّد را مى‏بینند».

گفتنی است این احترام یک امر طبیعی است و نشانه محبت به پیامبر است یعنی اگر کسی شخصی را دوست داشته باشد منتسبین به او را هم دوست خواهد داشت و مورد احترام قرار می دهد، و همین یعنی احترام و یاد پیامبر اسلام و گرامی داشت اهداف آن حضرت.

نویسنده: سید حسینعلی علیزاده (میرسالاری) ׀ تاریخ: چهار شنبه 13 / 8 / 1392برچسب:رودزرد , ایذه , روستای خدیجه , مامتین , رامهرمز , هفتکل , برد خیمه , باغملک , میرسالار , موسوی راد, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

قابل توجه دوستانی که در جستجوی شجره نامه و نسب خود هستند؛ سايت كسا شجره نامه يا اطلاعاتي در دست ندارد تا بتواند سادات بزرگوار را در اين خصوص راهنمايي كند. در حال حاضر دفتر حجت الاسلام و المسلمین سید مهدی رجایی که در علم نسب شناسی تبحر دارد واقع  در شهر مقدس قم،  آماده پاسخ گويي به سوالات سادات بزرگوار مي باشند. شماره تلفن:   09107759466-02537838166

همچنين ايشان هر روز عصر یک ساعت قبل از اذان مغرب، در دفترشان آماده پاسخ به سؤالات می باشند. شماره تلفن:  

-----------------------------------------------------------------------------

از چه طریقی می توان شجره نامه و ریشة خانوادگی خود را پیدا کرد؟آیا غیر سادات نیز شجره نامه دارند؟

برای غیر سادات راهی برای دست یابی به شجره نامه نیست، ولی برای سادات که از مدت ها قبل اصل و نسب خود را (که به   کدام یک از امامان یا بنی عباس یا بنی هاشم می رسند) یادداشت کرده اند یا سینه به سینه به آنها منتقل شده که مثلاً سید حسینی یا موسوی یا رضوی هستند و شجره نامه ای دارند، این سادات از نظر شجره نامه مشکلی ندارند، ولی آنان که شجره نامه از قبل نداشته اند، فعلاً نمی توانند شجره نامه برای خود تنظیم کنند.
همین مقدار که خود می دانند و در بین مردم به سیادت معروف اند کافی است و سیادت آنان ثابت است

نویسنده: سید حسینعلی علیزاده (میرسالاری) ׀ تاریخ: چهار شنبه 13 / 8 / 1398برچسب:رودزرد , ایذه , روستای خدیجه , مامتین , رامهرمز , هفتکل , برد خیمه , باغملک , میرسالار , موسوی راد, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

نویسنده: سید حسینعلی علیزاده (میرسالاری) ׀ تاریخ: شنبه 1 / 8 / 1393برچسب:رودزرد , ایذه روستای خدیجه , مامتین , رامهرمز , هفتکل , برد خیمه , باغملک , میرسالار , موسوی راد, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

نمابیی از رود زرد سادات بعد از آب گیری سد جره و به زیر آب رفتن آبادی نوادگان سید اسدالله فرزند سید عزیز

 

 

 

 این سایت تونست من رو باخیلی ازچیزایی که درموردمحل تولدمادرم نمیدونستم (   جد مادری سادات میرسالاری نوادگان سید عزیز ساکن رودزرد سادات ) رومقابلم قراربده...مرسی ازمدیریت سایت اقای علیزاده ( میرسالاری )

نویسنده: ׀ تاریخ: 1 / 8 / 1392برچسب:رودزرد ,ایذه , رامهرمز , هفتکل , برد خیمه , باغملک , میرسالار ,خدیجه , شایسته , ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

بدینوسیله درگذشت مرحوم مغفور سید سیف الله موسوی راد فرزند مرحوم سید حاتم ابن سید علی داد ِ یکی دیگر از فرزندان خانواده سید امین را به فرزندان و همسر ایشان و همچنین خانواده سید امین  و سایر سادات میرسالاری تسلیت می گوییم . سید حسینعلی علیزاده میرسالاری

 

نویسنده: سید حسینعلی علیزاده (میرسالاری) ׀ تاریخ: دو شنبه 20 / 7 / 1392برچسب:رودزرد , روستای خدیجه , مامتین , رامهرمز , هفتکل , برد خیمه , باغملک , میرسالار , مسوی راد, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 http://www.rasekhoon.net

مهاجرت سادات به ايران و گسترش تشيع

نويسنده:رسول جعفريان


يكى از دلائل عمده نفوذ تشيع در ايران، ورود«سادات علوى» به اين منطقه است. اين افراد، عمدتا «شيعه»بوده‏اند. گر چه گاهى در ميان آنها، افراى كه حتى «ناصبى» بوده‏اند، پيدا مى‏شده است (1) . البته شيعيان آنها نيز، همگى اثنى عشرى نبوده، بلكه بسيارى از آنها، «شيعه زيدى» بوده‏اند . معمولا كسانى از آنها كه محور قيامهاى ضد عباسى بوده‏اند، شيعه زيدى شمرده ميشوند. اين به دليل اين بود كه آنها به تقيه اعتقادى نداشته و «قيام با سيف» (2) را دليل تشخص امامت زيد مى‏دانستند.
دليل ورود آنها به ايران، چند نكته بوده است. امنيتى كه در مناطق ايران بوده، يكى از عمده‏ترين دلايل اين مهاجرت‏هاست. ايران، دور از دسترس حكومتهايى بود كه مركز آنها در شام و يا عراق قرار داشت. فشارهاى عباسيان و قبل از آنها امويان، باعث شد تا آنها، بدين مناطق مهاجرت كنند. از ميان علويين، كسانى كه در قيامهائى چون قيام «زيد»، «محمد بن عبد الله»، «ابراهيم بن عبد الله» و «حسين بن على» (شهيد فخ) شركت كرده بودند، احساس خطر بيشترى مى‏كردند. آنها، يا همچون «ادريس بن عبد الله» به شمال آفريقا و يا مانند« يحيى بن زيد» و«يحيى بن عبد الله»، به مناطق شرقى يعنى ايران، متوارى مى‏شدند.
دليل ديگر مهاجرت آنها، همان دليلى بود كه ساير اعراب را به اين مناطق، جذب مى كرد. رفاهى كه اين شهرها، مى‏توانست در بر داشته باشد براى عده‏اى از آنها، قابل توجه بود . اضافه بر اين، آنها خود را محبوب مردم اين سامان مى‏ديدند. مردم نيز به دليل اينكه آنها فرزندان رسول الله بودند، بدانها احترام مى‏گذاشتند. اين مسئله آنها را به اين سمت، جلب مى‏كرد (3) . در اين ميان شهرهاى شيعه نشين، اهميت بيشترى داشته است. كما اينكه قبلا در مورد قم، توضيح داديم. گر چه اهل سنت نيز نسبت به علويين احترام خاصى داشتند (4) .
اين مهاجرتها، بيشتر از قرن دوم به بعد بوده است. و لذا كمتر مى‏توان به فرار آنها به ايران از ترس حجاج شاهدى ذكر كرد. با اين حال بعضى، اولين دسته از سادات علوى مهاجر را كسانى دانسته‏اند كه از ظلم و جور امويان و بويژه سفاكيهاى حجاج به اين حدود پناه آورده‏اند (5) . بعد از آن كه «يحيى بن زيد» به ايران آمد، راه اين مهاجرت گشوده شد. و لذا كسانى كه از ترس «منصور عباسى» و به جرم حمايت از «محمد بن عبد الله» و برادرش «ابراهيم» تحت تعقيب بودند، به سرعت روى بدين منطقه آوردند. پس از آن، اين مهاجرتها رو به گستردگى نهاد.
يكى از دلايل آمدن آنها پس از اين ماجرا، «جذب نيرو» براى «قيام» بوده است. مردم ايران كه يك بار به هنگام روى كار آمدن عباسيان، علاقه خود را جهت «تغيير حاكميت» عربها نشان داده، امتحان خوبى نيز داده بودند، مى‏توانستند بار ديگر چنين كنند. همين تصور بود كه علويان را بسوى اين مناطق، جذب مى‏كرد. در صورتى كه آگاهى عمومى مردم ايران، نسبت به علويان و حتى فعاليت خود علويان نيز در تحريك مردم، اندك بود. فعاليت عباسيان، تنها پس از 30 سال به نتيجه رسيد. در حاليكه علويان، معمولا با يك تحرك اندك، قصد چنين كار بزرگى را داشتند (6) .
«يحيى بن عبد الله بن الحسن بن الحسن عليه السلام» (7) از جمله كسانى بود كه در قيام حسين بن على (شهيد فخ)، شركت كرد او پس از شكست اين قيام به سوى مشرق گريخت. و همراه با عده‏اى از كوفيان به مناطق شمالى ايران(ديلم) رفت. رشيد كه به شدت از اين حركتها، هراس داشت به«فضل بن يحيى برمكى» دستور داد تا به هر صورتى شده او را دستگير كند (8) .
به نظر مى‏رسد حركت يحيى، اولين «قيام شيعى» در«ديلم» بوده است.
منطقه ديلم، يكى از مناطقى است كه در مقابل مسلمين، به شدت مقاومت كرد. و تا مدتها، اسفهبدان كه از قبل بر آن حاكم بودند، تسلط خود را بر آن منطقه حفظ كردند.در اين فاصله، گاهى بين آنها و خلفا، صلح مى‏شد.و گاهى نيز درگيريها و تهاجمها از دو طرف، ادامه داشت .
رفتن اين افراد به اين منطقه، مى‏توانست به نحوى به معناى استفاده و بهره بردارى از اين اختلافات باشد. بنا به گفته فخرى، عده كثيرى از مناطق اطراف، گرد او مجتمع شدند (9) . طبرى نيز از «ابو حفص كرمانى» نقل كرده كه: «انه ظهر بالديلم و اشتدت شوكته و قوى أمره» يعنى: او در ديلم ظاهر گشته و شوكت و قدرتش در كارها رو به فزونى نهاد. او ادامه مى‏دهد، بسيارى از مردم مناطق اطراف، گرد او مجتمع شدند (10) . تعداد هواداران او به اندازه‏اى بود كه «فضل بن يحيى» با 50 هزار نفر به سوى او، حركت مى‏كند (11) . با اين حال درگيرى بين آنها بوجود نيامد. و رشيد موفق شد با فرستادن امان نامه‏اى، او را وادار به پذيرش صلح كند. از طرف ديگر، فضل به «صاحب الديلم» نيز وعده زياد مالى داد تا خروج او را از ديلم، «تسهيل» كند (12) . پس از آمدن او به بغداد تا مدتى با او خوش رفتارى مى‏شد. و بالاخره او را به شهادت رساندند (13) . منطقه ديلم از نظر جغرافيايى و سياسى، مى‏توانسته براى يك نهضت شيعى، آمادگى داشته باشد. كما اينكه بعدها در همين منطقه، اولين حكومت شيعى بوجود آمد. حركت «يحيى بن عبد الله»، زمينه سازى براى حركات بعدى بود. گر چه از قبل نيز اين منطقه، چنين زمينه‏اى را، هر چند به طور مختصر، داشته است. وقتى از يحيى پرسيدند كه چرا«ديلم» را انتخاب كرده است؟ او عنوان كرد كه: «ان للديلم معنا خرجة فطعمت ان تكون معى» (14) : يعنى:« من شنيده بودم» كه در ديلم يك جو انقلابى به سود ما وجود دارد. لذا به فكر افتادم از جو موجود در جهت قيام خود، بهره بردارى كنم. و اين خود، نشانه وجود چنين زمينه‏اى است. شايد هم منظور او شنيدن يك خبر غيب گونه در مورد آينده اين منطقه بوده است.
پس از اين ماجرا با آمدن حضرت على بن موسى عليه السلام به ايران، گروههايى از «سادات»، راهى ايران شدند تسامح مأمون در مقابل سخت گيرى پدرش رشيد، نبست به سادات، در رشد و سربلندى علويان، تأثير بسزايى داشت. او گر چه با قيامهاى آنها به شدت برخورد كرد، اما در حالت عادى به علت اعتقادى كه به برترى على بر ساير خلفا داشت، نسبت به علويين نيز احترام زيادى گذاشت. با اين حال در اواخر، سياست او، كاملا نسبت به اين افراد كه در هر حال حكومت عباسيان را تهديد مى‏كردند، عوض شده بود. آمدن حضرت فاطمه معصومه (ع) به ايران از جمله، مهاجرتهايى بوده كه در رابطه با آمدن على بن موسى (ع) به ايران صورت گرفته است (15) .
مرعشى مى‏نويسد:...سادات از آوازه ولايت و عهدنامه مأمون كه بر حضرت امامت پناهى داده بود، روى بدين طرف نهادند. و او را بيست و يك برادر ديگر بودند.اين مجموع باردران و بنو اعمام از سادات حسينى و حسنى به ولايت رى و عراق رسيدند (16) . او پس از ذكر تغيير سياست مأمون در به شهادت رساندن امام رضا (ع) در مورد عكس العمل سادات، مى‏نويسد: چون سادات خبر «غدر» مأمون كه با حضرت رضا كرد شنيدند، پناه به كوهستان ديلمستان و طبرستان بردند. و بعضى بدانجا شهيد گشتند. و مزار و مرقد ايشان، مشهور و معروف است. و چون اصفهبدان مازندران در اوايل كه اسلام قبول كردند، «شيعه» بودند و با اولاد رسول عليهم السلام، حسن اعتقاد داشتند، سادات را در اين ملك، مقام آسانتر بود (17) .
بعدها، خواهيم ديد كه با پيدايش قيامهاى شيعى در مازندران و گيلان، اين مهاجرتها رو به گستردگى نهاد.
در اين دوره، عراق و كوفه ديگر منطقه امنى نبود. گر چه شيعيان آن، بسيار بودند. علويان نيز با توجه به سوابق كوفه در اينكه در مواقع حساس همكارى نمى كردند، حاضر نبودند در آن منطقه، دست به تحركى بزنند. يكى از آنها به نام «موسى بن عبد الله ابن حسن» در مورد عراق، مى‏گفت:
لا تتركينى العراق فانها*بلاد بها اس الخيانة و الغدر (18)
مرا در عراق وا مگذاريد كه پايه و اساس آن بر نيرنگ و خيانت استوار است.
پس از عراق، ايران يكى از بهترين زمينه‏ها براى قيام بود.
براى دريافت وضعيت نسبى تشيع در ايران، مى‏توان از محل‏هايى كه مهاجران علوى در آنها ساكن بوده‏اند، استفاده نمود. البته تعيين اين مكانها به عنوان محلهاى شيعى، به صورت قطعى امكان پذير نيست. چرا كه به عنوان نمونه، اصفهان با تمام سنى گرى متعصبانه خود كه گاهى معاويه را تا حد پيامبرى بالا (19) مى برده و حتى درگيريهاى مكررى با قمى‏ها به عنوان شيعه داشته (20) ، باز محفلى براى «سادات» بوده است. البته همين مهاجرتها، به تدريج بنيه شيعه را در اين شهر نيز قوى كرد. به طورى كه يكى دو سه قرن بعد از سفر مقدسى در قرن چهارم بدان شهر، مشاهده مى‏كنيم كه اين شهر نيز گرفتار درگيريهاى شيعه و سنى است (21) . و همين، نشانه توسعه تشيع در اين شهر است كه از جمله زمينه‏هاى آن وجود همين «سادات علوى» است. در ساير شهرها هم قضيه به همين شكل است.
در مورد «تفرش» نوشته شده: از وجود امام زاده‏هاى متعدد در تفرش و نزديكى آن به قم و رى، برداشت مى‏شود كه مردم تفرش از صدر اسلام، پيرو مذهب تشيع بوده‏اند (22) .نويسنده ديگرى مى‏نويسد: آيين حقه تشيع در همان قرن نخستين هجرى به رى و به تبع آن به «قصران خارج» راه يافت.... ظاهرا رواج آيين تشيع در رى و قصران به وسيله آن دسته از سادات و فرزندان على (ع) صورت گرفت كه در خلافت جابرانه امويان از جور و ستم ايشان، بدين نواحى پناه آوردند (23) .
در جاى ديگر نيز وجود قبر امام زاده حمزه در اين شهر به عنوان نشانه وجود تشيع در اين شهر ذكر شده است (24) .
مهاجرت سادات به بيهق نيز يكى از همين نمونه‏هاست (25) . بنابر اين از مقابر سادات و امام زاده‏ها، مى‏توان تا حدودى خطوط گسترش تشيع را در ايران ترسيم كرد.
اما واضح است كه اين كار، احتياج به يك تحقيق مستقل كه قطعا تلاش زيادى را خواستار است، دارد. و طبعا از عهده ما، فعلا خارج است.
رازى در مورد برخى امكنه كه فرزندان بلاواسطه ائمه اطهار (ع) در آنها مدفون بوده‏اند، مى‏نويسد: «اهل رى به زيارت حضرت عبد العظيم شوند. و به زيارت ابو عبد الله الابيض و به زيارت السيد حمزة الموسوى... و اهل قم به زيارت فاطمه بنت موسى بن جعفر (ع) كه ملوك و امراء عالم، حنيفى و شفعوى به زيارت آن تربت، تقرب نمايند. و اهل كاشان به زيارت على بن محمد الباقر (ع) كه مدفون است به «يار كرسب» با چندان حجت و برهان كه آنجا ظاهر شده است. و اهل آوه به زيارت فضل و سليمان شوند، فرزندان موسى بن جعفر الكاظم (ع) و به زيارت «اوجان» كه عبد الله موسى (ع) مدفون است. اهل قزوين، سنى و شيعه به تقرب زيارت ابو عبد الله الحسين بن الرضا شوند» (26) .
با اين حال با استفاده از كتاب «منتقلة الطالبيه» كه پيرامون، مهاجرت و محل اسكان بعضى از علويان است، مى‏توان نقاطى را مشخص كرد. تحقيق بيشتر، مستلزم آن است تا هر يك از اين افراد شناخته شده و واسطه آنها تا ائمه (ع) ، مورد بررسى قرار گيرد. اگر تعداد واسطه، بين آنها پنج نفر تا امام سجاد باشد (27) و فرضا 35 سال را براى هر واسطه در نظر بگيريم، طبعا حد فاصل بين امام سجاد (ع) و اين امامزاده، 175 سال يعنى: نزديك به دو قرن است. حدود يك قرن نيز از آغاز هجرت تا شهادت امام سجاد (ع) است. بنابر اين به احتمال قوى، شهادت و يا رحلت چنين امام زاده‏اى، بايد اواسط قرن سوم و يا اوائل قرن چهارم باشد. در اين صورت، مى‏توانيم تا حدودى به نفوذ تشيع، و يا ايجاد زمينه آن به واسطه چنين فردى از اولاد ائمه (ع) پى ببريم.
ناگفته نماند كه اصولا اين افراد كه براى آنها، مقبره‏اى ساخته شده، جزو شخصيتهاى مهم علوى بوده‏اند. و لذا محبوبيت آنها به اين اندازه بوده كه از همان زمان شهادت، چنين احترامى براى آنها قائل شوند. و قبر آنها از ديد ديگران مخفى نماند.
طبعا اين شخصيت، مى‏بايست تأثيرات مذهبى و سياسى بر مردم داشته باشد. از آنجا كه اين افراد، عموما شيعه بوده‏اند به احتمال بسيار قوى، چنين تأثيرى را به اطرافيان خود نيز منتقل كرده‏اند. هنگامى كه مقبره«محمد بن جعفر الصادق(ع) » (28) در «سرخس» شهرت مى‏يابد، اين مى‏تواند نشانه نفوذ اهل بيت (ع) در همان دورانهاى اوليه اسلام باشد.
كتاب«منتقلة الطالبية» در قرن پنجم هجرى، نگارش يافته است. و لذا نتايجى كه ذيلا ما انتظار مى‏بريم، تا حدود همين قرن است. به تعبير ديگر، شهرهايى كه در ايران، محل مهاجرت علويان بوده و ما مى‏خواهيم نفوذ عقايد شيعى را در آن دنبال كنيم، طبعا تا قرن پنجم، ادامه مى‏يابد. در اينجا ما فهرست اسامى شهرها را با تعداد سادات علوى ساكن آنها كه نام برده شده، ذيلا نقل مى‏كنيم. نتيجه گيرى بيشتر از اين مطالب، فعلا مقدور نيست.
بروجرد، 4 نفر. تستر 2 نفر. تفرش، 2 نفر. جندى شاپور، 2 نفر. جيرفت، 2 نفر گيلان، 4 نفر. جرجان، 32 نفر. خراسان، 15 نفر. ديلم، 6 نفر. رامهرمز، 3 نفر. راوند، 3 نفر. رى، 66 نفر. رويان، 2 نفر. سابور 3 نفر. سيرجان، 2 نفر. سجستان، 3 نفر. سمرقند، 15 نفر. شيراز، 23 نفر. چالوس، 14 نفر. طبرستان، 76 نفر. طالقان، 2 نفر. طبس، 2 نفر. طوس، 6 نفر. فارس، 6 نفر. فسا، 5 نفر. قزوين، 27 نفر. قم، 23 نفر. كازرون، 2 نفر. كرمان، 7 نفر.مرو، 8 نفر. نيشابور، 21 نفر. ورامين، 3 نفر. همدان، 11 نفر. يزد، 2 نفر. آذربايجان، 3 نفر. ابهر، 5 نفر. اردبيل، 2 نفر. اهواز، 35 نفر. ارجان، 8 نفر. اصفهان، 33 نفر.
همانگونه كه گفتيم، اين تعداد مى‏تواند درصد گسترش تشيع را نشان دهد.
و اينكه در طبرستان تعداد 76 نفر و در رى 66 نفر و در قم 23 نفر و....(البته نسبت به اصل جمعيت) وجود دارد، مى‏تواند آنچه را كه ما در نظر داريم، يعنى نشان دادن وسعت تشيع نشان دهد.
البته بايد توجه داشت كه مؤلف كتاب «منتقلة الطالبية»، تنها اسامى تعدادى از علويان را نوشته است. و ايشان در نقاط مورد نظر، استقصاء نكرده است.
به مرور زمان و در قرن چهارم و پنجم، بر شوكت«سادات» افزوده گرديد.و در بغداد گسترش طالبيين، ايجاب مى‏كرد كه از طرف خلفاى بغداد، «نقبائى» براى آنها قرار داده شود. در قرن چهارم، مدتى «شريف رضى» و پدرش، چنين نقابتى را در عهده داشتند. در حاليكه شيعه امامى بودند، در شهرهاى ايران نيز سادات، مقامى افزون از حد تصور داشتند. و حتى در شهرهائى كه «دار السنة» محسوب مى‏شود، باز همين شرافت براى آنها وجود دارد. در مورد قرن پنجم، گزارش دقيقى از بزرگان سادات در شهرها داريم كه «عبد الجليل رازى»، آن را نقل كرده است . از جمله در شهرهاى اصفهان، قزوين، رى، نيشابور و بعضى از شهرهاى ديگر.
اما نكته جالب اين است كه او نيز اصرار دارد كه سادات، عموما شيعه بوده‏اند. او مى‏نويسد :«و علوى اصلى، الا امامتى و شيعى نبود. و نتواند بود. و اگر نه، بارى زيدى كه در حكايت است كه علوى سنى، اجازت دخول خواست. و علوى شيعى با او از سلطان سعيد مسعود، سلطان گفت : بگوى تا از اين دو گانه، يكى باشد تا درآيد. علوى سنى الا منافق نيابى! علوى سنى را نگذاشتند. و علوى خالص، راه يافت.و مقصود حاصل كرد تا بدانى كه علوى، الا شيعى سره نباشد كه تبرى كردن از پدر، عاقى باشد. و مذهب بفروختن از پر نفاقى» (29) .

پى‏نوشتها:

.1 ابن عنبة، عمدة الطالب، ص 253، 200، .71
.2 اين اعتقاد به«زيد بن على (ع)»، نسبت داده شده است. به اعتقاد ما، زيد به امامت برادر خويش اعتقاد داشته و مذهب زيدى، چيزى است كه ارتباطى با خود او ندارد.
.3 بحار الانوار، ج 50 ص .295 روايتى داريم كه نشان مى‏دهد، يكى از علويان« طلبا للفضل» به ايران آمده است.
.4 نور الابصار، ص .115 اصفهانى نقل مى‏كند كه وقتى«يحيى بن عبد الله» نزد«مالك بن انس»مى آمد، او از جاى خود بر مى‏خاست و او را به جاى خود مى‏نشاند. مقاتل الطالبيين، ص 309 ط نجف.
.5 كريمان، قصران، ج 1 ص 171، .172 انتشارات انجمن آثار ملى. در زينة المجالس، ص 810 اشاره به مهاجرت گروهى از سادات به چين شده است. كسانى كه از ترس بنى اميه ابتداء به تركستان و از آنجا به چين رفتند.
.6 مقاتل الطالبيين، ص .311
.7 او،از امام صادق روايت نقل مى‏كرد. و از جمله اشخاصى بود كه امام به او وصيت كرد تا مشخصا معلوم نشود كه موسى بن جعفر، جانشين اصلى امام است. درمورد وصايت به او، ر . ك: ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 15 ص .290
.8 همان مدرك، ص .312
.9 تاريخ الفخرى، ص .176
.10 طبرى، ج 6 ص .450 ط مصر. ور. ك: ابن عنبة، عمدة الطالب، ص .155
.11 همان مدرك
.12 طبرى، ج 6 ص 450، اسم او، جستان و حسان، ثبت شده است. ر.ك: تاريخ گزيده، ص .304
.13 الاصفهانى، مقاتل الطالبيين، ص .319
.14 همان مدرك، ص .313
.15 كريمان، قصران، ج 1 ص .172
.16 مرعشى، تاريخ طبرستان و رويان و مازندران، ص 277 ط تهران نشر گستره.
.17 همان مدرك، .278
.18 مقاتل الطالبيين، ص .262 انساب الاشراف، ج 2 ص 140 ط محمودى.
.19 احسن التقاسيم، ج 2 ص 595، .597 ترجمه منزوى.
.20 البداية و النهاية، ج 11 ص .230 كامل ابن اثير، ج 8 ص .518 و ر. ك: نقض، ص .252
.21 رحلة ابن بطوطه، .24
.22 جغرافياى تاريخى... تفرش، ص 29 ط امير كبير .61
.23 قصران، ج 2 ص .749
.24 رى باستان، ج 2 ص .51
.25 ر.ك: تاريخ بيهقى، ص 60، 61، و .63
.26 نقض، ص 588، .589
.27 اين نمونه مثال است. گاهى از اين افراد با يك واسطه و گاه با بيش از ده واسطه به امام معصوم مى‏رسند. فاطمه بنت موسى بن جعفر با يك واسطه است. كما اينكه در كاشان نيز بعضى از امامزاده‏ها با يك يا دو واسطه وجود دارد.
ر.ك: تاريخ كاشان از كلانتر ضرابى، ص .428
.28 تجارب السلف، نخجوانى، ص .160
.29 نقض، ص 224، .227

تاريخ تشيع در ايران ص 159


يكى از دلائل عمده نفوذ تشيع در ايران، ورود«سادات علوى» به اين منطقه است. اين افراد، عمدتا «شيعه»بوده‏اند. گر چه گاهى در ميان آنها، افراى كه حتى «ناصبى» بوده‏اند، پيدا مى‏شده است (1) . البته شيعيان آنها نيز، همگى اثنى عشرى نبوده، بلكه بسيارى از آنها، «شيعه زيدى» بوده‏اند . معمولا كسانى از آنها كه محور قيامهاى ضد عباسى بوده‏اند، شيعه زيدى شمرده ميشوند. اين به دليل اين بود كه آنها به تقيه اعتقادى نداشته و «قيام با سيف» (2) را دليل تشخص امامت زيد مى‏دانستند.
دليل ورود آنها به ايران، چند نكته بوده است. امنيتى كه در مناطق ايران بوده، يكى از عمده‏ترين دلايل اين مهاجرت‏هاست. ايران، دور از دسترس حكومتهايى بود كه مركز آنها در شام و يا عراق قرار داشت. فشارهاى عباسيان و قبل از آنها امويان، باعث شد تا آنها، بدين مناطق مهاجرت كنند. از ميان علويين، كسانى كه در قيامهائى چون قيام «زيد»، «محمد بن عبد الله»، «ابراهيم بن عبد الله» و «حسين بن على» (شهيد فخ) شركت كرده بودند، احساس خطر بيشترى مى‏كردند. آنها، يا همچون «ادريس بن عبد الله» به شمال آفريقا و يا مانند« يحيى بن زيد» و«يحيى بن عبد الله»، به مناطق شرقى يعنى ايران، متوارى مى‏شدند.
دليل ديگر مهاجرت آنها، همان دليلى بود كه ساير اعراب را به اين مناطق، جذب مى كرد. رفاهى كه اين شهرها، مى‏توانست در بر داشته باشد براى عده‏اى از آنها، قابل توجه بود . اضافه بر اين، آنها خود را محبوب مردم اين سامان مى‏ديدند. مردم نيز به دليل اينكه آنها فرزندان رسول الله بودند، بدانها احترام مى‏گذاشتند. اين مسئله آنها را به اين سمت، جلب مى‏كرد (3) . در اين ميان شهرهاى شيعه نشين، اهميت بيشترى داشته است. كما اينكه قبلا در مورد قم، توضيح داديم. گر چه اهل سنت نيز نسبت به علويين احترام خاصى داشتند (4) .
اين مهاجرتها، بيشتر از قرن دوم به بعد بوده است. و لذا كمتر مى‏توان به فرار آنها به ايران از ترس حجاج شاهدى ذكر كرد. با اين حال بعضى، اولين دسته از سادات علوى مهاجر را كسانى دانسته‏اند كه از ظلم و جور امويان و بويژه سفاكيهاى حجاج به اين حدود پناه آورده‏اند (5) . بعد از آن كه «يحيى بن زيد» به ايران آمد، راه اين مهاجرت گشوده شد. و لذا كسانى كه از ترس «منصور عباسى» و به جرم حمايت از «محمد بن عبد الله» و برادرش «ابراهيم» تحت تعقيب بودند، به سرعت روى بدين منطقه آوردند. پس از آن، اين مهاجرتها رو به گستردگى نهاد.
يكى از دلايل آمدن آنها پس از اين ماجرا، «جذب نيرو» براى «قيام» بوده است. مردم ايران كه يك بار به هنگام روى كار آمدن عباسيان، علاقه خود را جهت «تغيير حاكميت» عربها نشان داده، امتحان خوبى نيز داده بودند، مى‏توانستند بار ديگر چنين كنند. همين تصور بود كه علويان را بسوى اين مناطق، جذب مى‏كرد. در صورتى كه آگاهى عمومى مردم ايران، نسبت به علويان و حتى فعاليت خود علويان نيز در تحريك مردم، اندك بود. فعاليت عباسيان، تنها پس از 30 سال به نتيجه رسيد. در حاليكه علويان، معمولا با يك تحرك اندك، قصد چنين كار بزرگى را داشتند (6) .
«يحيى بن عبد الله بن الحسن بن الحسن عليه السلام» (7) از جمله كسانى بود كه در قيام حسين بن على (شهيد فخ)، شركت كرد او پس از شكست اين قيام به سوى مشرق گريخت. و همراه با عده‏اى از كوفيان به مناطق شمالى ايران(ديلم) رفت. رشيد كه به شدت از اين حركتها، هراس داشت به«فضل بن يحيى برمكى» دستور داد تا به هر صورتى شده او را دستگير كند (8) .
به نظر مى‏رسد حركت يحيى، اولين «قيام شيعى» در«ديلم» بوده است.
منطقه ديلم، يكى از مناطقى است كه در مقابل مسلمين، به شدت مقاومت كرد. و تا مدتها، اسفهبدان كه از قبل بر آن حاكم بودند، تسلط خود را بر آن منطقه حفظ كردند.در اين فاصله، گاهى بين آنها و خلفا، صلح مى‏شد.و گاهى نيز درگيريها و تهاجمها از دو طرف، ادامه داشت .
رفتن اين افراد به اين منطقه، مى‏توانست به نحوى به معناى استفاده و بهره بردارى از اين اختلافات باشد. بنا به گفته فخرى، عده كثيرى از مناطق اطراف، گرد او مجتمع شدند (9) . طبرى نيز از «ابو حفص كرمانى» نقل كرده كه: «انه ظهر بالديلم و اشتدت شوكته و قوى أمره» يعنى: او در ديلم ظاهر گشته و شوكت و قدرتش در كارها رو به فزونى نهاد. او ادامه مى‏دهد، بسيارى از مردم مناطق اطراف، گرد او مجتمع شدند (10) . تعداد هواداران او به اندازه‏اى بود كه «فضل بن يحيى» با 50 هزار نفر به سوى او، حركت مى‏كند (11) . با اين حال درگيرى بين آنها بوجود نيامد. و رشيد موفق شد با فرستادن امان نامه‏اى، او را وادار به پذيرش صلح كند. از طرف ديگر، فضل به «صاحب الديلم» نيز وعده زياد مالى داد تا خروج او را از ديلم، «تسهيل» كند (12) . پس از آمدن او به بغداد تا مدتى با او خوش رفتارى مى‏شد. و بالاخره او را به شهادت رساندند (13) . منطقه ديلم از نظر جغرافيايى و سياسى، مى‏توانسته براى يك نهضت شيعى، آمادگى داشته باشد. كما اينكه بعدها در همين منطقه، اولين حكومت شيعى بوجود آمد. حركت «يحيى بن عبد الله»، زمينه سازى براى حركات بعدى بود. گر چه از قبل نيز اين منطقه، چنين زمينه‏اى را، هر چند به طور مختصر، داشته است. وقتى از يحيى پرسيدند كه چرا«ديلم» را انتخاب كرده است؟ او عنوان كرد كه: «ان للديلم معنا خرجة فطعمت ان تكون معى» (14) : يعنى:« من شنيده بودم» كه در ديلم يك جو انقلابى به سود ما وجود دارد. لذا به فكر افتادم از جو موجود در جهت قيام خود، بهره بردارى كنم. و اين خود، نشانه وجود چنين زمينه‏اى است. شايد هم منظور او شنيدن يك خبر غيب گونه در مورد آينده اين منطقه بوده است.
پس از اين ماجرا با آمدن حضرت على بن موسى عليه السلام به ايران، گروههايى از «سادات»، راهى ايران شدند تسامح مأمون در مقابل سخت گيرى پدرش رشيد، نبست به سادات، در رشد و سربلندى علويان، تأثير بسزايى داشت. او گر چه با قيامهاى آنها به شدت برخورد كرد، اما در حالت عادى به علت اعتقادى كه به برترى على بر ساير خلفا داشت، نسبت به علويين نيز احترام زيادى گذاشت. با اين حال در اواخر، سياست او، كاملا نسبت به اين افراد كه در هر حال حكومت عباسيان را تهديد مى‏كردند، عوض شده بود. آمدن حضرت فاطمه معصومه (ع) به ايران از جمله، مهاجرتهايى بوده كه در رابطه با آمدن على بن موسى (ع) به ايران صورت گرفته است (15) .
مرعشى مى‏نويسد:...سادات از آوازه ولايت و عهدنامه مأمون كه بر حضرت امامت پناهى داده بود، روى بدين طرف نهادند. و او را بيست و يك برادر ديگر بودند.اين مجموع باردران و بنو اعمام از سادات حسينى و حسنى به ولايت رى و عراق رسيدند (16) . او پس از ذكر تغيير سياست مأمون در به شهادت رساندن امام رضا (ع) در مورد عكس العمل سادات، مى‏نويسد: چون سادات خبر «غدر» مأمون كه با حضرت رضا كرد شنيدند، پناه به كوهستان ديلمستان و طبرستان بردند. و بعضى بدانجا شهيد گشتند. و مزار و مرقد ايشان، مشهور و معروف است. و چون اصفهبدان مازندران در اوايل كه اسلام قبول كردند، «شيعه» بودند و با اولاد رسول عليهم السلام، حسن اعتقاد داشتند، سادات را در اين ملك، مقام آسانتر بود (17) .
بعدها، خواهيم ديد كه با پيدايش قيامهاى شيعى در مازندران و گيلان، اين مهاجرتها رو به گستردگى نهاد.
در اين دوره، عراق و كوفه ديگر منطقه امنى نبود. گر چه شيعيان آن، بسيار بودند. علويان نيز با توجه به سوابق كوفه در اينكه در مواقع حساس همكارى نمى كردند، حاضر نبودند در آن منطقه، دست به تحركى بزنند. يكى از آنها به نام «موسى بن عبد الله ابن حسن» در مورد عراق، مى‏گفت:
لا تتركينى العراق فانها*بلاد بها اس الخيانة و الغدر (18)
مرا در عراق وا مگذاريد كه پايه و اساس آن بر نيرنگ و خيانت استوار است.
پس از عراق، ايران يكى از بهترين زمينه‏ها براى قيام بود.
براى دريافت وضعيت نسبى تشيع در ايران، مى‏توان از محل‏هايى كه مهاجران علوى در آنها ساكن بوده‏اند، استفاده نمود. البته تعيين اين مكانها به عنوان محلهاى شيعى، به صورت قطعى امكان پذير نيست. چرا كه به عنوان نمونه، اصفهان با تمام سنى گرى متعصبانه خود كه گاهى معاويه را تا حد پيامبرى بالا (19) مى برده و حتى درگيريهاى مكررى با قمى‏ها به عنوان شيعه داشته (20) ، باز محفلى براى «سادات» بوده است. البته همين مهاجرتها، به تدريج بنيه شيعه را در اين شهر نيز قوى كرد. به طورى كه يكى دو سه قرن بعد از سفر مقدسى در قرن چهارم بدان شهر، مشاهده مى‏كنيم كه اين شهر نيز گرفتار درگيريهاى شيعه و سنى است (21) . و همين، نشانه توسعه تشيع در اين شهر است كه از جمله زمينه‏هاى آن وجود همين «سادات علوى» است. در ساير شهرها هم قضيه به همين شكل است.
در مورد «تفرش» نوشته شده: از وجود امام زاده‏هاى متعدد در تفرش و نزديكى آن به قم و رى، برداشت مى‏شود كه مردم تفرش از صدر اسلام، پيرو مذهب تشيع بوده‏اند (22) .نويسنده ديگرى مى‏نويسد: آيين حقه تشيع در همان قرن نخستين هجرى به رى و به تبع آن به «قصران خارج» راه يافت.... ظاهرا رواج آيين تشيع در رى و قصران به وسيله آن دسته از سادات و فرزندان على (ع) صورت گرفت كه در خلافت جابرانه امويان از جور و ستم ايشان، بدين نواحى پناه آوردند (23) .
در جاى ديگر نيز وجود قبر امام زاده حمزه در اين شهر به عنوان نشانه وجود تشيع در اين شهر ذكر شده است (24) .
مهاجرت سادات به بيهق نيز يكى از همين نمونه‏هاست (25) . بنابر اين از مقابر سادات و امام زاده‏ها، مى‏توان تا حدودى خطوط گسترش تشيع را در ايران ترسيم كرد.
اما واضح است كه اين كار، احتياج به يك تحقيق مستقل كه قطعا تلاش زيادى را خواستار است، دارد. و طبعا از عهده ما، فعلا خارج است.
رازى در مورد برخى امكنه كه فرزندان بلاواسطه ائمه اطهار (ع) در آنها مدفون بوده‏اند، مى‏نويسد: «اهل رى به زيارت حضرت عبد العظيم شوند. و به زيارت ابو عبد الله الابيض و به زيارت السيد حمزة الموسوى... و اهل قم به زيارت فاطمه بنت موسى بن جعفر (ع) كه ملوك و امراء عالم، حنيفى و شفعوى به زيارت آن تربت، تقرب نمايند. و اهل كاشان به زيارت على بن محمد الباقر (ع) كه مدفون است به «يار كرسب» با چندان حجت و برهان كه آنجا ظاهر شده است. و اهل آوه به زيارت فضل و سليمان شوند، فرزندان موسى بن جعفر الكاظم (ع) و به زيارت «اوجان» كه عبد الله موسى (ع) مدفون است. اهل قزوين، سنى و شيعه به تقرب زيارت ابو عبد الله الحسين بن الرضا شوند» (26) .
با اين حال با استفاده از كتاب «منتقلة الطالبيه» كه پيرامون، مهاجرت و محل اسكان بعضى از علويان است، مى‏توان نقاطى را مشخص كرد. تحقيق بيشتر، مستلزم آن است تا هر يك از اين افراد شناخته شده و واسطه آنها تا ائمه (ع) ، مورد بررسى قرار گيرد. اگر تعداد واسطه، بين آنها پنج نفر تا امام سجاد باشد (27) و فرضا 35 سال را براى هر واسطه در نظر بگيريم، طبعا حد فاصل بين امام سجاد (ع) و اين امامزاده، 175 سال يعنى: نزديك به دو قرن است. حدود يك قرن نيز از آغاز هجرت تا شهادت امام سجاد (ع) است. بنابر اين به احتمال قوى، شهادت و يا رحلت چنين امام زاده‏اى، بايد اواسط قرن سوم و يا اوائل قرن چهارم باشد. در اين صورت، مى‏توانيم تا حدودى به نفوذ تشيع، و يا ايجاد زمينه آن به واسطه چنين فردى از اولاد ائمه (ع) پى ببريم.
ناگفته نماند كه اصولا اين افراد كه براى آنها، مقبره‏اى ساخته شده، جزو شخصيتهاى مهم علوى بوده‏اند. و لذا محبوبيت آنها به اين اندازه بوده كه از همان زمان شهادت، چنين احترامى براى آنها قائل شوند. و قبر آنها از ديد ديگران مخفى نماند.
طبعا اين شخصيت، مى‏بايست تأثيرات مذهبى و سياسى بر مردم داشته باشد. از آنجا كه اين افراد، عموما شيعه بوده‏اند به احتمال بسيار قوى، چنين تأثيرى را به اطرافيان خود نيز منتقل كرده‏اند. هنگامى كه مقبره«محمد بن جعفر الصادق(ع) » (28) در «سرخس» شهرت مى‏يابد، اين مى‏تواند نشانه نفوذ اهل بيت (ع) در همان دورانهاى اوليه اسلام باشد.
كتاب«منتقلة الطالبية» در قرن پنجم هجرى، نگارش يافته است. و لذا نتايجى كه ذيلا ما انتظار مى‏بريم، تا حدود همين قرن است. به تعبير ديگر، شهرهايى كه در ايران، محل مهاجرت علويان بوده و ما مى‏خواهيم نفوذ عقايد شيعى را در آن دنبال كنيم، طبعا تا قرن پنجم، ادامه مى‏يابد. در اينجا ما فهرست اسامى شهرها را با تعداد سادات علوى ساكن آنها كه نام برده شده، ذيلا نقل مى‏كنيم. نتيجه گيرى بيشتر از اين مطالب، فعلا مقدور نيست.
بروجرد، 4 نفر. تستر 2 نفر. تفرش، 2 نفر. جندى شاپور، 2 نفر. جيرفت، 2 نفر گيلان، 4 نفر. جرجان، 32 نفر. خراسان، 15 نفر. ديلم، 6 نفر. رامهرمز، 3 نفر. راوند، 3 نفر. رى، 66 نفر. رويان، 2 نفر. سابور 3 نفر. سيرجان، 2 نفر. سجستان، 3 نفر. سمرقند، 15 نفر. شيراز، 23 نفر. چالوس، 14 نفر. طبرستان، 76 نفر. طالقان، 2 نفر. طبس، 2 نفر. طوس، 6 نفر. فارس، 6 نفر. فسا، 5 نفر. قزوين، 27 نفر. قم، 23 نفر. كازرون، 2 نفر. كرمان، 7 نفر.مرو، 8 نفر. نيشابور، 21 نفر. ورامين، 3 نفر. همدان، 11 نفر. يزد، 2 نفر. آذربايجان، 3 نفر. ابهر، 5 نفر. اردبيل، 2 نفر. اهواز، 35 نفر. ارجان، 8 نفر. اصفهان، 33 نفر.
همانگونه كه گفتيم، اين تعداد مى‏تواند درصد گسترش تشيع را نشان دهد.
و اينكه در طبرستان تعداد 76 نفر و در رى 66 نفر و در قم 23 نفر و....(البته نسبت به اصل جمعيت) وجود دارد، مى‏تواند آنچه را كه ما در نظر داريم، يعنى نشان دادن وسعت تشيع نشان دهد.
البته بايد توجه داشت كه مؤلف كتاب «منتقلة الطالبية»، تنها اسامى تعدادى از علويان را نوشته است. و ايشان در نقاط مورد نظر، استقصاء نكرده است.
به مرور زمان و در قرن چهارم و پنجم، بر شوكت«سادات» افزوده گرديد.و در بغداد گسترش طالبيين، ايجاب مى‏كرد كه از طرف خلفاى بغداد، «نقبائى» براى آنها قرار داده شود. در قرن چهارم، مدتى «شريف رضى» و پدرش، چنين نقابتى را در عهده داشتند. در حاليكه شيعه امامى بودند، در شهرهاى ايران نيز سادات، مقامى افزون از حد تصور داشتند. و حتى در شهرهائى كه «دار السنة» محسوب مى‏شود، باز همين شرافت براى آنها وجود دارد. در مورد قرن پنجم، گزارش دقيقى از بزرگان سادات در شهرها داريم كه «عبد الجليل رازى»، آن را نقل كرده است . از جمله در شهرهاى اصفهان، قزوين، رى، نيشابور و بعضى از شهرهاى ديگر.
اما نكته جالب اين است كه او نيز اصرار دارد كه سادات، عموما شيعه بوده‏اند. او مى‏نويسد :«و علوى اصلى، الا امامتى و شيعى نبود. و نتواند بود. و اگر نه، بارى زيدى كه در حكايت است كه علوى سنى، اجازت دخول خواست. و علوى شيعى با او از سلطان سعيد مسعود، سلطان گفت : بگوى تا از اين دو گانه، يكى باشد تا درآيد. علوى سنى الا منافق نيابى! علوى سنى را نگذاشتند. و علوى خالص، راه يافت.و مقصود حاصل كرد تا بدانى كه علوى، الا شيعى سره نباشد كه تبرى كردن از پدر، عاقى باشد. و مذهب بفروختن از پر نفاقى» (29) .

پى‏نوشتها:

.1 ابن عنبة، عمدة الطالب، ص 253، 200، .71
.2 اين اعتقاد به«زيد بن على (ع)»، نسبت داده شده است. به اعتقاد ما، زيد به امامت برادر خويش اعتقاد داشته و مذهب زيدى، چيزى است كه ارتباطى با خود او ندارد.
.3 بحار الانوار، ج 50 ص .295 روايتى داريم كه نشان مى‏دهد، يكى از علويان« طلبا للفضل» به ايران آمده است.
.4 نور الابصار، ص .115 اصفهانى نقل مى‏كند كه وقتى«يحيى بن عبد الله» نزد«مالك بن انس»مى آمد، او از جاى خود بر مى‏خاست و او را به جاى خود مى‏نشاند. مقاتل الطالبيين، ص 309 ط نجف.
.5 كريمان، قصران، ج 1 ص 171، .172 انتشارات انجمن آثار ملى. در زينة المجالس، ص 810 اشاره به مهاجرت گروهى از سادات به چين شده است. كسانى كه از ترس بنى اميه ابتداء به تركستان و از آنجا به چين رفتند.
.6 مقاتل الطالبيين، ص .311
.7 او،از امام صادق روايت نقل مى‏كرد. و از جمله اشخاصى بود كه امام به او وصيت كرد تا مشخصا معلوم نشود كه موسى بن جعفر، جانشين اصلى امام است. درمورد وصايت به او، ر . ك: ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 15 ص .290
.8 همان مدرك، ص .312
.9 تاريخ الفخرى، ص .176
.10 طبرى، ج 6 ص .450 ط مصر. ور. ك: ابن عنبة، عمدة الطالب، ص .155
.11 همان مدرك
.12 طبرى، ج 6 ص 450، اسم او، جستان و حسان، ثبت شده است. ر.ك: تاريخ گزيده، ص .304
.13 الاصفهانى، مقاتل الطالبيين، ص .319
.14 همان مدرك، ص .313
.15 كريمان، قصران، ج 1 ص .172
.16 مرعشى، تاريخ طبرستان و رويان و مازندران، ص 277 ط تهران نشر گستره.
.17 همان مدرك، .278
.18 مقاتل الطالبيين، ص .262 انساب الاشراف، ج 2 ص 140 ط محمودى.
.19 احسن التقاسيم، ج 2 ص 595، .597 ترجمه منزوى.
.20 البداية و النهاية، ج 11 ص .230 كامل ابن اثير، ج 8 ص .518 و ر. ك: نقض، ص .252
.21 رحلة ابن بطوطه، .24
.22 جغرافياى تاريخى... تفرش، ص 29 ط امير كبير .61
.23 قصران، ج 2 ص .749
.24 رى باستان، ج 2 ص .51
.25 ر.ك: تاريخ بيهقى، ص 60، 61، و .63
.26 نقض، ص 588، .589
.27 اين نمونه مثال است. گاهى از اين افراد با يك واسطه و گاه با بيش از ده واسطه به امام معصوم مى‏رسند. فاطمه بنت موسى بن جعفر با يك واسطه است. كما اينكه در كاشان نيز بعضى از امامزاده‏ها با يك يا دو واسطه وجود دارد.
ر.ك: تاريخ كاشان از كلانتر ضرابى، ص .428
.28 تجارب السلف، نخجوانى، ص .160
.29 نقض، ص 224، .227

تاريخ تشيع در ايران ص 159

 

 

نویسنده: سید حسینعلی علیزاده (میرسالاری) ׀ تاریخ: دو شنبه 30 / 6 / 1392برچسب:رودزرد , میرسالار , روستای خدیجه , رامهرمز , لیکک , ثوق , دهدشت , بهبهان , کربلیی قسامعلی, باغملک, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 

 

تجلیل از شهید سید ابوالحسن میرسالاری در نمازجمعه هفتکل

 با حضور مردم قدر‌شناس انجام شد

تجلیل از شهید سید ابوالحسن میرسالاری در نمازجمعه هفتکل

با آغاز طرح «جمعه‌ها با شهدا» از طلبه شهید سید ابوالحسن میرسالاری از شهدای عملیات بیت المقدس در نماز جمعه هفتکل تجلیل ‌شد.

خبرگزاری فارس: تجلیل از شهید سید ابوالحسن میرسالاری در نمازجمعه هفتکل

به گزارش خبرگزاری فارس از هفتکل، مراسم تجلیل از طلبه شهید سید ابوالحسن میرسالاری امروز با حضور اقشار مختلف مردم در نمازجمعه هفتکل انجام ‌شد. 

این مراسم در راستای اجرای طرح «جمعه‌ها با شهدا» در نماز جمعه هفتکل  از سوی ستاد اقامه نماز جمعه هفتکل برگزار شد. 

در طرح «جمعه‌ها با شهدا» هر هفته از یک شهید والامقام هفتکل، رغیوه و نفت سفید در نماز جمعه این شهرستان تجلیل خواهد شد. 

در این آیین حجت‌الاسلام علی خلیلی پیربلوط امام جمعه هفتکل با گرامی داشت یاد و خاطره شهدای والامقام به مقام شامخ طلبه شهید سید ابوالحسن میرسالاری ادای احترام کرد. 

وی در ادامه بیان برخی از خصوصیات اخلاقی این شهید پرداخت و گفت: شهید  میرسالاری در 22 اردی‌بهشت ماه سال 1344 در خانواده‌ای متدین از سادات میرسالار دیده به جهان گشود. 

به گفته این روحانی هفتکلی، طلبه شهید سید ابوالحسن میرسالاری در عملیات بیت المقدس و آزادسازی خرمشهر شرکت کرد و در تاریخ 22 اردی‌بهشت ماه سال 1361 به شهادت رسید ولی پیکر مطهرش هنوز به وطن بازنگشته است. 

خطیب جمعه هفتکل، انس با قرآن، توکل به خدا و اخلاص در عمل را از ویژگی ها مهم شهید میرسلاری بیان کرد و گفت: این شهید عزیز خیلی مهربان بود و همیشه به اطرافیان خود با محبت برخورد می‌کرد. 

مسئول ستاد اقامه نماز جمعه هفتکل در گفت‌و‌گو با خبرنگار فارس در هفتکل از آغاز اجرای طرح «جمعه‌ها با شهدا» در نماز جمعه هفتکل خبر داد و اظهار کرد: این طرح در نماز جمعه این هفته شهرستان هفتکل آغاز ‌شد. 

محمد ممبینی با بیان اینکه بر اساس برنامه‌ریزی‌های انجام شده هر هفته از یک شهید در نماز جمعه هفتکل تجلیل خواهد شد، بیان کرد: این اقدام فرهنگی و تأثیرگذار با اجرای طرح «جمعه‌ها با شهدا» از سوی ستاد اقامه نماز جمعه هفتکل انجام می‌شود. 

وی افزود: این طرح بی‌نظیر هر هفته در نماز جمعه هفتکل اجرا می‌شود و در هر جمعه یک شهید والامقام از هفتکل، رغیوه و نفت سفید تجلیل خواهد شد. 

مسئول ستاد اقامه نماز جمعه هفتکل خاطرنشان کرد: این طرح که «جمعه‌ها با شهدا» نامگذاری شده است هر هفته در نماز جمعه هفتکل اجرا می‌شود و امروز با تجلیل از طلبه شهید سید ابوالحسن میرسالاری آغاز شد. 

وی در مورد چگونگی اجرای طرح نیز گفت: در طرح «جمعه‌ها با شهدا» هر هفته قبل از روز جمعه، فرازهایی از زندگینامه یک شهید والامقام از سوی ستاد اقامه نماز جمعه تهیه می‌شود در اختیار امام جمعه قرار می‌گیرد. 

به گفته این مقام مسئول، امام جمعه نیز در آغاز خطبه دوم نماز جمعه با گرامیداشت یاد و خاطره آن شهید والامقام، فرازهایی از زندگی نامه را که قبلا تهیه شده و در اختیارش قرار گرفته را قرائت می‌کند. 

مسئول ستاد اقامه نماز جمعه هفتکل، هدف از اجرای طرح «جمعه‌ها با شهدا» در نماز جمعه هفتکل را زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدای عزیز عنوان کرد و گفت: امیدوارم بتوانیم که رهرو خوبی برای راه شهدا باشیم و وصیت‌های آنان را در زندگی عملی کنیم. 

وی اضافه کرد: اگر خانواده شهیدی که در نماز جمعه از او یاد می‌شود در منطقه حضور داشته باشند حتما از سوی ستاد اقامه نماز جمعه هفتکل برای حضور در نماز جمعه دعوت خواهند شد. 

ممبینی از همه دوستداران فرهنگ ایثار و شهادت خواست تا پیشنهادات خود را برای بهتر اجرا شدن طرح «جمعه‌ها با شهدا» در نماز جمعه هفتکل ارائه دهند. 

وی در ادامه بیان کرد: ستاد اقامه نماز جمعه هفتکل نیز برای استفاده بهتر مومنان و شهروندان از طرح «جمعه‌ها با شهدا» برنامه‌هایی دارد که در آینده اجرا خواهد شد. 

مسئول ستاد اقامه نماز جمعه هفتکل تصریح کرد: سعی بر این است که اگر شهیدی وصیت نامه دارد فرازهایی از وصیت نامه شهید نیز در بین نماز جمعه و نماز عصر توسط مجری برنامه قرائت شود. 

این مقام مسئول عنوان کرد: شهرستان هفتکل 253 شهید والامقام به آرمان‌های انقلاب اسلامی تقدیم کرده است که سردار شهید شکرخدا بهمنی، سردار شهید علی رضا داوودی، سردار شهید کرم سیاهپور، سردار شهید مصدق طاهری، سردار شهید محمدکریم ممبینی، سردار شهید غلامعباس عباسی مکوند و سردار شهید سید عیسی موسوی از آن جمله هستند. 

ممبینی در ادامه با گرامیداشت یاد و خاطره شهدای نسل سوم اظهار داشت: شهید حسین ممبینی، شهید بهمن درویشی، شهید مهدی بهرامی و شهید محمد اصلانی از جمله جوانان برومند هفتکل هستند که پس از دوران دفاع مقدس به درجه رفیع شهادت نائل شده‌اند. 

وی در ادامه بیان کرد: این هفته طرح «جمعه‌ها با شهدا» با تجلیل از طلبه شهید سید ابوالحسن میرسالاری فعالیت خود را آغاز کرد.

مطلب از آقای محمد ممبینی از شهرستان هفتکل

 

نویسنده: سید حسینعلی علیزاده (میرسالاری) ׀ تاریخ: جمعه 13 / 6 / 1392برچسب:رودزرد , میرسالار , رامهرمز , دهدشت , بهبهان , باغملک , هفتکل , سادات, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

خانواده محترم صابری : در گذشت جوان ناکام مرحوم مهدی صابری را به شما و سایر بستگان تسلیت عرض م گویم

مدیر وبلاگ رودزرد سادات : سید حسینعلی علیزاده ( میرسالاری )

نویسنده: سید حسینعلی علیزاده (میرسالاری) ׀ تاریخ: یک شنبه 25 / 5 / 1392برچسب:رودزرد کلاسمدین , میرسالار , روستای خدیجه , رامهرمز , دهدشت, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

نویسنده: سید حسینعلی علیزاده (میرسالاری) ׀ تاریخ: شنبه 15 / 5 / 1392برچسب:رودزرد , میرسالار , برد خیمه , رامهرمز , لیکک , ثوق , دهدشت , بهبهان , امامزاده, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

نویسنده: سید حسینعلی علیزاده (میرسالاری) ׀ تاریخ: شنبه 15 / 5 / 1392برچسب:رودزرد , میرسالار , برد خیمه , رامهرمز , لیکک , ثوق , دهدشت , بهبهان , امامزاده, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

نویسنده: سید حسینعلی علیزاده (میرسالاری) ׀ تاریخ: دو شنبه 29 / 4 / 1392برچسب:رودزرد , میرسالار , برد خیمه , رامهرمز , رفیعی , کریمی, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 

 

خانواده های محترم موسوی و میرسالاری اولین سالگرد وفات مرحوم حاج سید محمد موسوی را به شما و سایر بستگان تسلیت عرض می نمایم

مدیر سایت رودزرد سادات سید حسینعلی علیزاده (میرسالاری )

 

 

 

نویسنده: سید حسینعلی علیزاده (میرسالاری) ׀ تاریخ: جمعه 19 / 4 / 1392برچسب:رودزرد , میرسالار , روستای خدیجه ,هفتکل , رامهرمز, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 

برادر محترم سید محمدجان موسوی از نوادگان سید امین فرزند سیدرضا بزرگ از طایفه سادات میر سالاری ساکن روستای خدیجه ( خیجه مامتین ) از توابع شهرستان رامهرمز

 

 

جمعی از سادات موسوی (سادات میرسالاری از نوادگان امامزاده میر سالار و سایر بستگان و توایف ساکن روستای خدیجه از توابع شهرستان رامهرمز

نویسنده: سید حسینعلی علیزاده (میرسالاری) ׀ تاریخ: جمعه 19 / 4 / 1392برچسب:رودزرد , میرسالار , روستای خدیجه ,هفتکل , رامهرمز, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

به اطلاع  کلیه برادران  سادات میرسالاری که درهر مکان از ایران ویا خارج از ایران ساکن هستند می رساند که اطلاعات و نام و مشخصات خود و بستگانتان را به ایمیل وبا عضویت در سایت    roudzard.loxblog.com  رودزرد سادات سادات میرسالاری ویا از هر طریقی که برای شما امکان دارد ارسال نمایید تا در کتاب شجره نامه سادات میرسالاری که  در حال چاپ است ثبت نماییم .

مدیر سایت : سید حسینعلی علیزاده ( میرسالاری )

نویسنده: سید حسینعلی علیزاده (میرسالاری) ׀ تاریخ: سه شنبه 29 / 6 / 1398برچسب:رودزرد , میرسالار , سادات , رامهرمز , هفتکل , باغملک, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

نویسنده: سید حسینعلی علیزاده (میرسالاری) ׀ تاریخ: پنج شنبه 30 / 3 / 1392برچسب:رودزرد , میرسالار , سادات , رامهرمز , هفتکل , باغملک, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

نویسنده: سید حسینعلی علیزاده (میرسالاری) ׀ تاریخ: پنج شنبه 30 / 3 / 1392برچسب:رودزرد , میرسالار , سادات , رامهرمز , هفتکل , باغملک, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

نویسنده: سید حسینعلی علیزاده (میرسالاری) ׀ تاریخ: پنج شنبه 30 / 3 / 1392برچسب:رودزرد , میرسالار , سادات , علیزاده , هفتکل , زیارت , ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

سلام آقای میرسالاری تولدت مبارک

 

نویسنده: سید حسینعلی علیزاده (میرسالاری) ׀ تاریخ: چهار شنبه 16 / 2 / 1392برچسب:میرسالار , رودزرد , تولد , توفشرین , هفتکل, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

نویسنده: سید حسینعلی علیزاده (میرسالاری) ׀ تاریخ: چهار شنبه 28 / 12 / 1391برچسب:رامهرمز , شهدا , رودزرد سادات, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

شهادت حضرت رقیه بر همه سادات بخصوص سادات میر سالاری و همه شیعیان و مسلمین جهان تسلیت باد

مدیر وبلاگ

 

 

 

رفتی سفر اصلا نگفتی دختر تو

دق می‌کند بعد از تو و آب آور تو

پای برهنه سر برهنه روی ناقه

منزل به منزل من به دنبال سر تو


ادامه مطلب
نویسنده: سید حسینعلی علیزاده (میرسالاری) ׀ تاریخ: پنج شنبه 30 / 9 / 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

ولادت اتمام موسی الکاظم ( ع ) بر عموم سادت بخصوص سادات میرسالاری و بر همه شیعیان و مسلمانان جهان مبارک باد

شادی میلاد تو، توأم اشک است و آه

 چون که غمین هر دل از کوفه و شام بلاست 

محفل مولودی‏ ات، کرببلایی شده 

گوشه‏ ی لبخند ما، همره اشک عزاست

 

مدیر وبلاگ سید حسینعلی علیزاده

 

 


ادامه مطلب
نویسنده: سید حسینعلی علیزاده (میرسالاری) ׀ تاریخ: پنج شنبه 30 / 9 / 1391برچسب:رودزرد , میرسالار , سادات , موسوی , علیزاده, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

شب یلدا برهمه بینندگان محترم مبارک باد و آرزوی سلامتی و بهروزی برای شما و خانواده محترم را دارم مدیر وبلاگ

 

روی گل شما به سرخی انار
 شب شما به شیرینی هندوانه
 خندتون مانند پسته
 و عمرتون به بلندی یلدا

 

 


ادامه مطلب
نویسنده: سید حسینعلی علیزاده (میرسالاری) ׀ تاریخ: شنبه 28 / 9 / 1391برچسب:یلدا , رودزرد سادات , میرسالار, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 


ادامه مطلب
نویسنده: سید حسینعلی علیزاده (میرسالاری) ׀ تاریخ: یک شنبه 10 / 9 / 1391برچسب:علیزاده , میرسالار , رودزرد , آغاجاری, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

کلامی از شیخ بهائی

آدمی  اگر پیامبر هم باشد از زبان مردم آسوده  نیست، زیرا :

اگر بسیار کار کند، می‌گویند احمق است !

اگر کم کار کند، می‌گویند تنبل است!

اگر بخشش کند، می‌گویند افراط می‌کند!

اگر جمعگرا باشد، می‌گویند  بخیل است!

اگر ساکت و خاموش باشد می‌گویند لال است!!!

اگر زبان‌آوری کند، می‌گویند ورّاج و پرگوست ..!

اگر روزه برآرد و شب‌ها نماز بخواند می‌گویند ریاکاراست!!!

و اگر نکند میگویند  کافراست و بی‌دین .....!!!

لذا نباید بر حمد و  ثنای مردم اعتنا کرد

و جز از خداوند نباید  ازکسی ترسید.

پس  آنچه باشید که دوست دارید.

نویسنده: سید حسینعلی علیزاده (میرسالاری) ׀ تاریخ: چهار شنبه 2 / 5 / 1391برچسب:سادات , میرسالار , موسوی , رودزرد, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

فرارسیدن ماه مبارک رمضان و میهمانی خدا بر عموم مسلمانان و شیعیان جهان بخصوص سادات میرسالاری مبارک باد

نویسنده: سید حسینعلی علیزاده (میرسالاری) ׀ تاریخ: چهار شنبه 2 / 5 / 1391برچسب:رمضان , میرسالار , علیزاده , موسوی , سادات, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 

انالله و انا الیه راجعون

حضورمحترم خانواده مرحوم مشهدی احمد کلاه کج

در گذشت آن مرحوم را به شما و سایر بستگان تسلیت عرض نموده واز درگاه خداوند متعال برای آن مرحوم مغفرت و برای بازماندگان بقای عمر باعزت و صبر جلیل خواستداریم .

 خرم آن روز كزين منزل ويران بروم          راحت جان طلبم در پي جانان بروم

دلم از حسرت زندان سكندر بگرفت             رخت بر بندم و از ملك سليمان بروم 

 فرزندان و نوادگان مرحوم سید عیسی علیزاده (طایفه سادات میرسالاری نوادگان سید رضا) 

نویسنده: سید حسینعلی علیزاده (میرسالاری) ׀ تاریخ: جمعه 14 / 4 / 1391برچسب:کلاه کج , میرسالار , شجره , موسوی, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

میلاد حضرت قایم آل محمد ( حضرت مهدی عج ) بر کلیه شیعیان و مسلمانان جهان و کلیه سادات به خصوص سادات میرسالاری مبارک باد

نویسنده: سید حسینعلی علیزاده (میرسالاری) ׀ تاریخ: جمعه 14 / 4 / 1391برچسب:میلاد , حضرت مهدی , میرسالار , سادات, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

آقا علیزاده در چه فکری هستی ؟ شالیزار ها همه رفتند زیر آب . از درختان کنار و درخت توت در پاریاب ها چیزی پیدا نیست . چه صحنه ی غم انگیزی است . یادش بخیر چشمه سردو . یادش بخیر دره ی سور . یادش بخیر تولکیها ( نشاهای شلتوک )چمپا و رسمی و گرده . یادش بخیر چم  مرحوم سید خدابخش . برادران و عموها همه هر یک در شهرهای اطراف آواره شدند . چه روزگار بدی شد . دیگر از صدای کوبیدن کته ها در سیر کو ها خبری نیست . دیگر از صدای و آواز ها و هایمه هایمه ی خواهران و دختر عمو ها و درست کردن گمگ  در فصل درو شلتوک ها خبری نیست . دیگر از صدای چرخش ترنک ها و برنج شدن شلتوک ها توسط مادران و خواهران خبری نیست . سید حسینعلی علیزاده

نویسنده: سید حسینعلی علیزاده (میرسالاری) ׀ تاریخ: جمعه 24 / 3 / 1391برچسب:رودزرد سادات میرسالار, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 

نویسنده: سید حسینعلی علیزاده (میرسالاری) ׀ تاریخ: سه شنبه 14 / 3 / 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

میلاد رهبر کبیر انقلاب جمهوری اسلامی ایران بر تمامی سادات بخصوص سادات میرسالاری    مبارک باد

نویسنده: سید حسینعلی علیزاده (میرسالاری) ׀ تاریخ: سه شنبه 24 / 2 / 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد

CopyRight| 2009 , roudzard.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By:
NazTarin.Com